اصلی ترین دغدغه تان در نتورک چیست؟

به نظرتان چه چیزی بیش از هر چیز در نتورک شما را آزار می دهد و اصلی ترین مانع پیشرفت شماست. همان را با دایرکتور در میان بگذارید. خیلی ها قبل از شما حتما به مشکل شما برخورده کرده و راه حلی برایش پیدا کرده اند. دایرکتور سعی می کند به شما کمک کند که مشکلتان را حل کنید و پیش بروید.

سلام دوست عزیز
به نظرم در آخرین جمله ای که خودتون گفتید، جواب سوالتون هم اومده! شما گفتید « (کوئست) توی این کشور در حال حاضر غیر قانونی و غالبا ناسالم داره انجام میشه.» همه ی نکته ی نتورک و پیرامید در همین جمله نهفته است! همونطور که در مقالاتی مثل «تیم شما به کدام طرف نزدیکتر است؟» آورده ایم، اینکه فلان تیم داره چطور کار میکنه خیلی مهمتر از اینه که داره توی چه شرکتی کار میکنه. شما می تونید توی یه شرکتی مثل شرکت اوریف لیم، (که در همه جای دنیا سالم و مقبول هست) کاملا پیرامیدی کار کنید!
بنده الان نمی دونم که تیم ها به چه روشی کوئست کار می کنند. اما حداقل حدود ۲۰ سال پیش (۱۳۸۳) که ما و خیلی های دیگه کوئست کار می کردیم، همه مون بدون استثنا، پیرامیدی کار می کردیم. البته دلیل اصلیش هم این نبود که کوئست سالم باشه و ما ناسالم کار کنیم بلکه دلیل اصلیش این بود که طراحی شرکت کوئست (با اون سکه های طلای کم ارزشش)، بصورت پیرامیدی انجام شده بود.
من الان مدتهاست از تغییرات شرکت کوئست بی اطلاعم اما آنچه که کوئستی ها در آن سالها انجام می دادند چیزی نبود مگر کلاهبردای پیرامیدی!
و البته به نظرم در مقالات مربوط به تفاوت نتورک و پیرامید، به اندازه ی کافی در این باره توضیح داده شده و هر کسی میتونه خودش تشخیص بده که کاری که الان داره انجام میده (فارغ از شرکتش)، به کدام طرف نزدیکتره: نتورک یا پیرامید!

سلام دوست عزیز
جواب سوال اولتون:
دلیلش خیلی پیچیده نیست. به احتمال زیاد، خیلی از تیم های فعال در شرکت شما، دارند پیرامیدی کار می کنند یعنی افراد خریدهای زیادی می زنند تا به اصطلاح از پلن پول دربیارن. و اینطوری کلی محصول روی دستشون میمونه که باید هر چه زودتر از شرش خلاص بشن. و این میشه که ما کلی نتورکر داریم که توی جاهای مختلف (از جمله فضای مجازی) بساط پهن کردند و آتیش زدند به مالشون و به پایینترین قیمت محصولاتشون رو می فرشوند. اینجور افراد حالشون از فروش به هم میخوره چون به اصطلاح خودشون اومدند که فقط شبکه سازی کنند.
راه حل این معضل هم در درجه ی اول در دستان شرکت شماست. شرکت باید فعالانه جلوی این به اصطلاح زیرفروشی ها رو بگیره و نذاره که نتورکرهای قلابی، کسب و کار نتورکرهای واقعی رو نابود کنند.
اما خب متاسفانه شرکت ها این کار رو نمی کنند چون اکثر این نتورکرهای قلابی در تیم های لیدرهایی هستند که شرکت جرات نداره بهشون چیزی بگه. چون اصل سودش از سازمان اون لیدرها تامین میشه. یک چرخه ی محکوم به فنا… امیدوارم منظورم رو رسونده باشم.
و در مورد سوال دومتون:
معمولا با این حد اختلاف قیمت( یعنی حدود ۴۰ درصد)، به نظر من کاری از دستتون بر نمیاد مخصوصا که الان توی ایران با این وضع اقتصاد، قیمت حرف اول رو میزنه برای خیلی از مشتری های ما.
گاهی اوقات که اختلاف قیمت تا این حد نیست (مثلا شاید حدودای ۱۰درصد)، یک فروشنده میتونه با ارائه ی خدماتی برتر از سایر فروشنده ها، مشتری ها رو جذب خودش بکنه. مثلا اگر من از شما چند بار یه محصول رو خریده باشم و تا حدی به شما اعتماد داشته باشم و از شما خوشم بیاد، حاضر نمیشم فقط به خاطر ۵ الی ۱۰ درصد اختلاف قیمت، شما رو رها کنم و از فروشنده ای که بهش اعتماد ندارم خرید کنم. اما اگه همین اختلاف قیمت، بیشتر بشه مثلا ۳۰ درصد، به احتمال زیاد از شما عذرخواهی می کنم و اون یکی فروشنده رو امتحان میکنم.
بنابراین اگر بخوام خلاصه کنم: بله ما فروشنده ها میتونیم با ارائه ی خدمات و ارزشهای اضافی به مشتری (چه ملموس و چه ناملموس)، تا حدی اختلاف قیمت را جبران کنیم. اما برای اختلاف قیمت های بالا در مارکت، دیگه کاری از دست ما برنمیاد، چون این کار بخش مارکتینگ شرکت هست. یعنی اونا وظیفه شون رو درست انجام ندادند و ظاهرا قصد هم ندارند که درست انجام بدن.

سلام دوست عزیز

جواب مختصر سوال شما این است که: اشباع به معنای واقعی، معمولا اتفاق نمی افتد (اگر هم موقتا اتفاق بیفتد به طور منطقه ای اتفاق می افتد). اما مهمتر این است که حتی اگر هم فرضا اتفاق بیفتد برای یه نتورکر نباید خیلی مهم باشد چون کارش بر پایه ی فروش محصول است و نه بر پایه ی عضوگیری.
در واقع، پیرامیدکارها یا تیم های نتورکی که ناسالم کار می کنند باید از اشباع بترسند.
اما اگر به دنبال جواب مفصل تری هستید می توانید به مقاله ی زیر در وبسایت مراجعه کنید:

مقاله «اشباع در بازاریابی شبکه ای افسانه نیست!»

اگر منظورتون رو درست فهمیده باشم، شاید این توضیجات به دردتون بخوره.‏
برای مشتری یابی به ۲ چیز نیاز پیدا می کنید:‏
‏۱- از کجا افراد بیشتری پیدا کنم؟
‏۲- در برخورد با آنها دقیقا چه باید بگویم؟
برای اولی، باید روی مهارت نتورکینگ کار کنید. و برای دومی باید روی جملاتی که به کار می برید، بیشتر کار کنید.‏
فروشنده ها و نتورکرهای زیادی روی این دو مورد کار کردند اما ما فعلا چند کتاب از آقای تام شرایتر (معروف به بیگ اَل) رو ‏منتشر کردیم که به نظرم میتونه بهتون کمک کنه که شروع خوبی در مورد ۲ مهارت بالا داشته باشید.‏
ما ۳ تا از کتاب های بیگ ال رو که مرتبط با این موضوع هست رو در یک پک به نام «پک ارتباط سازی و دعوت» قرار دادیم:‏
‏۱- راهنمای آشنایی با افراد جدید
‏۲- راهنمای دعوت در نتورک
‏۳- راپور
اگر هم نخواستید ۳ کتاب رو بخرید، بهتون پیشنهاد می کنم حداقل کتاب «راپور» رو تهیه کنید. چون دیدگاهتون رو در مورد ‏متقاعد کردن آدمها کاملا تغییر میده.‏
و در ضمن، از کتاب «آیین دوست یابی» نوشته ی دیل کارنگی هم غافل نشید چون هنوز هم مهمترین کتاب در زمینۀ ارتباطات ‏به حساب میاد.‏
به عنوان نکتۀ نهایی، لطفا زود خسته نشید! برای اینکه در زمینۀ ارتباطات قوی بشید باید تمرین کنید و ایراداتتون رو کم کم ‏برطرف کنید. سال های ابتدایی در نتورک رو فقط و فقط، به مهارت آموزی اختصاص بدید تا سرخورده نشید.‏
کامیاب باشید.‏

سلام و عرض ادب
در حدی که بشه از وبسایت شرکت Emway متوجه شد، می تونیم اطلاعتی خدمتتون ارائه بدیم، چون بیش از اون چیزی نمی دونیم.
۱- قبل از هر چیز، ذکر این نکته رو لازم میدونیم که همانطور که بارها هم در مقالات مربوط به نتورک و پیرامید صحبت کردیم، اینکه یک شرکت یا نتورکرهای یک شرکت، چه اسمی رو روی فعالیتشون میذارن، مهم نیست. مهم اینه که ببینید چه فعالیتی انجام میدن.
۲- همانطور که در وبسایت شرکت هم اومده ظاهرا این شرکت، پورسانت دهی چندسطحی نداره؛ یعنی به کسی اجازه سازمان سازی نمیده و قاعدتا پورسانتی هم بابت فروش تیمی نمیده. پس مسلما این شرکت، بازاریابی چندسطحی یا MLM نیست. بعبارت خودمونی تر، پس این شرکت نتورک نیست. در نتیجه ترس از اینکه شاید این شرکت، فعالیت پیرامیدی انجام بده از بین میره چون اصلا نمیخواد پورسانت چندسطحی بده.
۳- در انتها، فهمیدن عملکرد شرکتهای نتورکی خیلی هم سخت نیست. مثلا در مورد Emway از خودتون بپرسید “اگر از معرفی افراد یا فروشگاهها به شرکت پورسانتی دریافت نمی کردم، آیا باز هم دوست داشتم که این کارت تخفیف را با این قیمت بخرم یا نه؟” جواب به این سوال ساده، براحتی برایتان روشن خواهد کرد که آیا خود محصول یا خدمت، واقعا ارزشمند است یا اینکه دارید بخاطر پورسانت، وارد می شوید.
اگر خود محصول یا خدمت، ارزشمند نباشد آن شرکت محکوم به شکست خواهد بود حتی اگر این فرایند سالها طول بکشد.
کامیاب باشید

اولا اینکه حق با شماست؛ ما چیز زیادی بلد نیستیم و هنوز هم در حال یادگیری هستیم. اما از شما چه پنهون در ‏نتورک، اصلا لازم هم نیست چیز زیادی بلد باشید. با یه نمه آموزش می تونید به پولهای کلان برسید. اما ‏حکمتش اینه که بجای اینکه وقتتون رو با آموزهاش الکی و عموما انگیزشی تلف کنید بهتره که اصول رو یاد ‏بگیرید. و اینکه هر چقدر روی اصول تاکید کنید باز هم جا داره. و این موضوع ورودی کردن آس ها، یکی از همون ‏اصول نتورکه. وقتی میگیم اصل، یعنی اگه رعایتش نکنی دیگه مهم نیست چقدر زحمت میکشی چون محکوم به ‏شکست هستی. ‏
و اما در مورداینکه میگی چرا اینقدر تاکید می کنید، دلیلش اینه که داریم می بینیم که خیلی از نتورکرها دارند از ‏اجرا نکردن همین اصل ضربه می خورند(دقت کردید که از اجرا نکردن این اصل، و نه از ندونستن این ‏اصل) بله به قول شما شاید یه سری از نتورکرها با این اصل آشنا باشن اما تا وقتی اجرا نکنن به درد نمی خوره.‏
الان خیلی از نتورکرها چند صباحی چند تا پرزنت میذارن و اگه ورودی نگیرن که بی خیال میشن و اگه مثلا دو ‏سه تا ورودی بگیرن، شروع می کنن به کار کردن با اون ورودی ها و بی خیال پرزنت های جدید و ‏ورودی های جدید می شن. بهانه شون اینه که ما می خوایم به این تازه واردها کمک کنیم. غافل از اینکه از این ‏به بعد اونها دیگه نتورکر نیستند بلکه فقط دارند با کار لاس میزنن. و بعد از گذشت چند ماه، خسته و کوفته از ‏کار کردن با چند تا ورودی آبکی که از اولش هم نمی خواستند کاری بکنند، خودشون هم از نتورک کناره می ‏کشند. در حالیکه راه درستش این بود که به ورودی گرفتن ادامه بدهند… تا کی؟ تا زمانی که به اندازه کافی آس ‏در مجموعه شون پیدا بشه.‏
حالا هم برای اینکه دوباره حالت رو بگیریم (؛ و البته برای فهم بهتر این موضوع می تونید آموزه «تنها راز موفقیت در نتورک دوام آوردن است» را از اینجا رایگان دانلود کنید.‏
در ضمن، کتاب کلیدهای طلایی و پول ساحلی هم حسابی به کارتان خواهد آمد.

با توجه به توضیحات شما، فکر می کنم جواب شما رو در سوال اول مربوط به صفحه «از ما بپرسید» دادیم. همون سوال راجع به شرکت EmWay.
اما صرفا جهت توضیح بیشتر، باز هم تکرار می کنیم که مهم نیست شرکت ها چه اسمی بر فعالیتشون میذارن، بلکه مهم اینه که ببینید تیم هاشون دارن چه نوع کاری می کنن.
اینکه شما میگید پورسانت چندسطحی می پردازند، نشون میده که اون شرکت داره به شکل چندسطحی کار می کنه و بنابراین باید از اصناف، برای این کارش مجوز داشته باشه، که با توضیحات شما مشخصه که متاسفانه همچین مجوزی نداره.
پس، بطور خلاصه اگر شرکتی به نمایندگانش اجازه بده که اونها هم عضوگیری کنن و بتونن سازمان سازی کنن و از فعالیت سازمانشون پورسانت دریافت کنند، در واقع اون شرکت با تعریف اصناف، داره بازاریابی شبکه ای کار میکنه و درنتیجه باید دارای مجوز بازاریابی شبکه ای باشه، و اصلا اصلا مهم نیست که خودشون چه اسمی روی فعالیتشون میذارن!
پس دیگه نیازی به توضیح بیشتر نیست که: با توجه به توضیحات شما و توضیحات ما، متاسفانه فعالیت شرکت مزبور، قانونی نیست!

سؤال: سپاس از جوابی که دادید
این موضوع که این شرکت کالا محور نیست وفعالیت خدماتی انجام میده و در نتیجه شامل نظارت اصناف بر بازاریابی شبکه ای نمیشه درسته یا نه؟
اصلا این امکان وجود داره که با همچین شرکت و اعضاش برخورد قانونی بشه و مجرمانه حساب بشه هست؟
با توجه به این که خروجی کار شرکت عملا ضرری نداره و هم به نفع مشترکین و هم فروشگاههاست و شاکی هم تا این مدت نداشته. اصلا طوری کار نمیکنه که شاکی دار بشه. پورسانتارو ب موقع میده. ارز خارج نمیکنه. خرید اجباری نداره و…

جواب: خواهش میکنم
۱- اینکه تمام مواردی که برشمردید نهایتا نشان دهنده ی سالم بودن فعالیت این شرکت هست و نه قانونی بودن فعالیت اون. چون سالم بودن لزوما به معنای قانونی بودن نیست. برای قانونی بودن، معمولا هر شرکتی موظف است که با توجه به موضوع فعالیتش از صنف مورد نظر، پروانه کسب دریافت کنه.
۲- حالا فرض کنیم اون شرکت به هر دلیلی کوتاهی بکنه و یا اصلا متوجه نشه که مثلا زیرمجموعه صنف بازاریابی شبکه ای هست، و در نتیجه برای گرفتن پروانه، اقدام نکنه؛ مگه چه اتفاقی می افته؟ اونوقت هم خودش و هم تمام بازاریابانش رو در برابر قانون، آسیب پذیر می کنه! یعنی اگر واقعا باید مجوز می گرفته و نگرفته، در اینصورت هر زمانی ممکنه یکی سر برسه و شرکت رو تا اطلاع ثانوی پلمپ کنه… و این به تجارت من و شما که نتورکریم خیلی لطمه می زنه
۳- متاسفانه سازمانهای قضایی و اجرایی در بیشتر کشورها از جمله ایران، معمولا در شروع کار به این نوع شرکتهای خطاکار کاری ندارند چون هنوز کوچک هستند و به چشم نمیان. اما وقتی کم کم بزرگ شدند اون وقته که میرن سراغشون و متاسفانه کله پاشون می کنن و این برای لیدرها دیگه خیلی دردناکه که ببینن حاصل چندین سال تلاششون به خاطر خودخواهی های مدیران شرکتشون بر باد میره.
۴- در مورد سوال اولتون: موضوع خدمات-محوری یا کالا-محوری نیست؛ لاکه موضوع اینه که به گفته ی شما این شرکت داره بازاریاب میگیره (یا هرچی که شما اسمش رو بذارید) و به اونها «پورسانت چندسطحی» میده. و همین موضوع ظاهرا باعث میشه که این شرکت شبیه شرکتهای بازاریابی شبکه ای بشه.
یه سوال دارم: چرا مدیران این شرکت، به صنف بازاریابی شبکه ای مراجعه نمی کنن و از اونها نمی پرسن که آیا فعالیت ما زیرمجموعه شما محسوب میشه یا نه. و اگر اونها جواب منفی دادند، با افتخار جوابیه اونها رو در وبسایتشون منتشر کنند و خیال همه از جمله من و شما رو راحت کنند.
۵- و در مورد برخورد قانونی (بنا به تجربه ام) فقط میتونم اینو بگم که توی ایران کلا خیلی خیالتون راحت نباشه که چون مجوز یه کار رو دارید پس کسی نمیتونه بهتون گیر بده! اما به هر حال، داشتن یه مجوز (هرچند آبکی!) بهتر از اینه که کلا بدون مجوز توی این بازار شام ایران، عمرت رو وقف چیزی کنی که به آنی دودش کنند.

و در نهایت، واقعا دردتون و نگرانی تون رو حس میکنم چون خودم از سال ۱۳۸۳ مشغول فعالیت های شبکه ای بودم و یک بار هم صابون پلمپ کردن شرکت به تنم خورده اساسی(در شرکت اوریف لیم). واقعا خیلی سخته و کلی زحمت بکشی و سازمان بسازی با کلی امید و آرزو، و از طرفی هر روز و با هر خبری، اضطراب این رو داشته باشی که کی قرار بریزند و نتیجه زحماتت رو به باد بدن…
به نظر من، فعالیت در شرکتهای بدون مجوز (اما سالم) نتورکی، خیلی به درد نتورکرهایی که به دنبال «درآمد بازمانده» هستند نمیخوره، چون دیر یا زود امکان داره کل شرکت به فنا بره. یکی از مهمترین مزایای نتورک، «امکان ایجاد درآمد بازمانده» هست. یعنی شما مثلا ۵ سال کار کنی و یه سازمان بزرگ بسازی و سپس تا پایان عمرت بابت این کاری که کردی پول دریافت کنی…خب بنظر شما حالا اگه اون شرکت مجوز نداشته باشه، ارزشش رو داره؟!

سلام دوست عزیز
خب اگر میگید که تحقیق کردید و همه چیز درسته، خب پس جای نگرانی نیست!
اما اگر نظر ما رو در این زمینه بخواهید می تونیم چشم بسته بگیم که ” تا اطلاع ثانوی، هر سیستم سرمایه گذاری غیر سنتی که معرفی میشه، کلاهبرداری محضه! و جالبه که معمولا هم با کمترین تحقیق، ایراداتشون درمیاد”

اگر می خواهید مختصرا بدونید: اینکه من شخصا بنا به تجربه ای که از سال ۱۳۸۳ در فعالیتهای شبکه ای داشتم، بعد از گلدکوئست (در بین سیستمهای کلاهبرداری هرمی) و سوئیس کش (در بین سیستمهای کلاهبرداری اینوست یا همان پانزی) دیگر هیچ سیستم هرمی یا پانزی خارجی وارد ایران نشده است. در واقع هر سیستمی که شما می بینید از جمله همین یونیک فایننس، دستپخت هموطنان خودمون هست که بی شرمانه دارند در این وضعیت وانفسا، پول از جیب هموطنان خودشون می دزدند و نمک به زخم ملت مظلوم ایران می پاشند. مثلا حداقل در مورد همین یونیک، فکر کنم دیگه تنها کسی که نمیدونه صاحب این سیستم کیه، خواجه حافظ شیرازی باشه! (و بعلاوه ی شما که میگی حسابی تحقیق کردی!!!)

به هر حال، کشف سیستمهای کلاهبرداری پانزی یا همان اینوست ها، کار من و شما نیست و باید یه سازمان ناظر، ورود کنه و به اسناد مالی شرکت رسیدگی کنه که خب، هیچوقت این کار انجام نمی گیره. اگر می خواهید بهتر به عمق این فاجعه انسانی و وقاحت صاحبان این سیستمها پی ببرید کافیه اسم برنارد مادوف Bernard Madoff رو در گوگل جستجو کنید. آنوقت متوجه میشید که چرا میگم کشف این کلاهبرداریها کار من و شما نیست، هرچند منظورم کشف کلاهبرداری های بزرگ هست و نه امثال کلاهبرداری های تابلویی مثل یونیک و …

مادوف سالها در آمریکا در حال کلاهبرداری پانزی بود تا اینکه بطور اتفاقی و به دلیل بحران مالی ۲۰۰۸، گندش درآمد و دوره ای موسوم به «هراس از پانزی» در آمریکا شکل گرفت.
خیلی مختصر و مفید: در این سیستمها هیچ پولی در هیچ جایی سرمایه گذاری نمی شود بلکه پول افراد جدید، به عنوان سود به افراد قدیمی پرداخت می شود؛ همین، همین، همین! (هرچند خودمان را خر نکنیم،با آن چند تا سندی که نشان می دهد چند جا هم سرمایه گذاری کرده اند! خب آنقدرها هم خر نیستند که هیچ جا سرمایه گذاری نکنند. برای ظاهرسازی هم که شده چند جا سرمایه گذاری می کنند. اما سود شما از ناحیه این سرمایه گذاری ها نیست بلکه از پول افراد نگون بخت بعدی است! و این موضوع فقط و فقط وقتی کاملا روشن می شود که یا یک سازمان ناظر، ورود کند و اسناد را بررسی کند یا اینکه شرکت کله پا شود.

برای اینکه بیشتر در جریان دلایل عدم ورشکستگی سریع این سیستمها قرار بگیرید می توانید به مقاله دسیسه پانزی، کی دست از سر ما بر می دارد؟ مراجعه کنید.

میزان خرید شما بیشتر به این بستگی دارد که چه برنامه ای برای پیشبرد کسب و کار خودتان در نظر دارید.
اما در حد مختصر، این را بگویم که متاسفانه خیلی از لیدرها، دانسته یا ندانسته، با هدف کسب بیشترین درآمد از پلن شرکت، استراتژی هایی را برای نحوه خرید افراد مخصوصا در هنگام ورود، تعیین می کنند و معمولا مجموعه شان را مجبور به اجرای آن می کنند (این اجبار معمولا خیلی ظریف و به روش جوگیر کردن یا در رودربایستی قرار دادن افراد انجام می گیرد). و نتیجه این می شود که ما با طیف وسیعی از افرادی مواجه می شویم که مثلا ۱۰ میلیون تومان خرید زده اند آن هم از محصولاتی که نه خودشان مصرف می کنند و نه می توانند آنها را بفروشند. به همین دلیل احساس فریب خوردن و شکست بهشان دست می دهد و با خاطره ای منفی از نتورک جدا می شوند. همه اینها فقط به خاطر این است که یک لیدر می خواسته زودتر به ویژن و هدفش برسد…یعنی یک نفر به ویژنش می رسد اما کلی خرابی و نفرین پشت سرش به جا می گذارد. این روش به نظر من جواب نمی دهد (مسلما برای اون لیدره جواب میده برای بقیه افرادش جواب نمیده!! (؛ )

در هر صورت، اگر مخصوصا تازه کار هستید بهتر است به این مقاله مراجعه کنید. حتما به کارتان می آید.
مقاله «خرید اولیه در بازاریابی شبکه ای»

سلام دوست عزیز
چون من اطلاع دقیق تری از شرایط کاری شما و شرایط شرکت شما ندارم فقط می توانم چند راهنمایی کلی بکنم.
۱- اینکه قبل از هر چیز ببینید آیا بقیه بچه های شرکتتان هم در شهر شما با همین مشکل شما مواجه هستند یا نه. یعنی اگر بچه هایی هستند که دارند در شهر شما سازمان فروش می سازند پس شاید بهتر باشد که با روشهای آنها هم آشنا شوید.
۲- بنظر من اگر به جایی رسیده اید که خیلی ها می گویند که با کار آشنا هستند و پرزنت شده اند و علاقه ای ندارند بهتر است از این به بعد بجای تأکید بر کار و فرصت درآمدی، بر فروش محصولات و ساختن مشتریان راضی، تمرکز کنید تا حداقل از بین مشتریان راضی بتوانید همکار پیدا کنید چون این کار راحتتر است.
۳- و اینکه اگر به شهری بروید که با کار شما آشنایی ندارند خب مسلما از این نظر که پتانسیل بیشتری دارد بهتر است اما فراموش نکنید که این لزوما دلیلی بر موفقیت شما نخواهد بود. یعنی شهر جدید هم قاعدتا مسائل خودش را خواهد داشت، علاوه بر اینکه در آنجا هم روزی به مشکل همین شهر کوچک تان (یعنی اشباع) برخواهید خورد. که البته از نظر ما این مسئله اشباع، چیزی است که قابل حل است و مقالاتی هم در همین وبسایت در این مورد گذاشته شده است.
در پایان امیدوارم فعالیت بازاریابی شبکه ای برایتان خوشایند و لذتبخش باشد و نه ناراحت کننده و زجرآور!

سلام
خوشحالم از اینکه می بینم در این روزها که همه به دنبال پول درآوردن از بازاریابی شبکه ای هستند فردی پیدا می شود که مزایای دیگری هم در این صنعت می بیند(اینکه احساساتی بودن تان کمتر شده). در مورد ماندن یا نماندن افراد تیم تان بهتر است بدانید که ریزش افراد سازمان در بازاریابی شبکه ای، همیشه و برای هر کسی اتفاق می افتد. در واقع چون بازاریابی شبکه ای، فعالیتی داوطلبانه است بنابراین بسیاری از افراد به همان راحتی که آن را آغاز کرده اند رهایش می کنند. پس در درجه ی اول خیلی نگران نباشید! شاید با خودتان بگویید که اگر قرار است این همه ریزش داشته باشیم پس چرا اصلا این همه زحمت می کشیم و سازمان می سازیم؟! ریزش ها به دلایل متعددی اتفاق می افتد از جمله شاید به شرکت، شما و یا خود افراد ربط داشته باشد و یا به هر سه عامل.
اما در اینجا نمی خواهم دلایل این ریزش ها را بررسی کنم بلکه بدون توجه به دلایل این ریزش ها، بنظرم شما اگر به موارد زیر توجه کنید می توانید میزان یا اثر این ریزش ها را کمتر کنید:
۱- اول اینکه قبل از اینکه افرادتان ریزش کنند از آنها بخواهید که حتما تا می توانند از محصولات شرکت مصرف کنند و کیفیت آنها را خودشان لمس کنند. چون در این صورت، پس از ریزش احتمالی شان، حداقل بخاطر کیفیت محصولات هم که شده باز هم از جایگاهشان خرید می کنند که این خرید ها جزو فروش سازمان شما به حساب می آید. یعنی با اینکه دیگر کار نمی کنند اما محصولات را سفارش می دهند. مگر اینکه متاسفانه محصولات شرکت تان آنقدر خوب نباشد که افراد بخواهند پس از ترک شرکت تان باز هم آنها را بخرند.
۲- دوم اینکه یادتان باشد بین ریزش توزیع کننده های گروهتان و ریزش لیدرهای گروهتان تفاوت وجود دارد! بیایید سازمان تان را مثل یک ارتش در نظر بگیریم. شما تعداد زیادی سرباز دارید (یا همان توزیع کننده های سازمان تان) و تعداد کمی ژنرال و درجه دار (یا همان لیدرهای سازمان تان). مسلما ضربه ای که رفتن یک ژنرال به ارتش شما می زند بسیار خطرناک تر از رفتن یک سرباز است. با این توصیف، شما بیشتر باید نگران ریزش لیدرهای سازمان تان باشید تا توزیع کننده هایتان. البته باید متذکر شوم که منظورم این نیست که افراد تازه وارد یا تازه کار، خدای نکرده بی ارزش هستند. بلکه منظورم نشان دادن اهمیتی است که هر کدام از افراد تان برایتان دارد و اینکه هر یک چه تاثیری بر ثبات سازمان تان خواهد داشت. برای اینکه جلوی رفتن لیدرهایتان را هم بگیرید یک راه بیشتر ندارید و آن این است که کاری کنید آنها به اهدافشان برسند. در این صورت شاید به شما وفادار بمانند و با آمدن یک شرکت جدید، زرتی به شما خیانت نکنند!
۳- اینکه در بازاریابی شبکه ای، شما و شرکت، شریک یکدیگر هستید. یعنی شاید خیلی از ریزش ها بخاطر شرایط شرکت تان باشد و واقعا تقصیر شما نباشد. به همین دلیل برای اینجور ریزش ها هم خیلی خودتان را سرزنش نکنید. چون باید زمان بگذرد و شرکت تان کم کم شرایطش بهتر شود تا ریزش های اینجوری هم کمتر شود.
۴- و در نهایت و از همه مهمتر اینکه باید روی رشد شخصی خودتان و مهارت های ارتباطی تان، بیشتر کار کنید تا بتوانید ریزش افراد را کمتر کنید. البته یادتان باشد مهارت کار کردن با انسانها از آن مهارتهایی است که فقط در عمل به دست می آید. یعنی شاید مثلا با نشستن سر کلاس و خواندن چند تا کتاب در این مورد، بتوانید شروع کنید اما کار به همین جا ختم نمی شود. بلکه باید واقعا در عمل دست به کار شوید. و اینکه همین بازاریابی شبکه ای، مدرسه ی بسیار خوبی است برای اینکه این مهارتها را در آن یاد بگیرید.
کامیاب باشید.

سلام
در مورد بعضی از اتفاقات غیر قابل پیش بینی مثل مورد شب یلدا، بیشتر به تصمیم گیری خودتان بستگی دارد که ببینید آیا ارزشش را دارد که مثلا پولی از کسی قرض کنید و آن سفارش عالی را از دست ندهید و پس از اینکه محصولات را فروختید بدهی تان را بپردازید. اما سوای حالات اینجوری، برای اینکه کلا کمتر پول کم بیاورید باید یادتان باشد که شما با وارد شدن به بازاریابی شبکه ای، در واقع یک توزیع کننده شده اید. یک توزیع کننده ی مستقل. یعنی دارید برای خودتان کسب و کاری بنا می کنید. یک توزیع کننده باید همیشه تعدادی محصول در بساط داشته باشد تا بتواند سریعتر به دست مصرف کننده برساند. (مخصوصا محصولاتی که می داند بهتر می فروشد) پس نیاز دارید که مقداری پول برای ثبت سفارش ماهیانه داشته باشید. برای مثال شما می توانید ۲ میلیون تومان در کار داشته باشید به این صورت که در ماه اول، ۱ میلیون تومان سفارش دهید و شروع به فروش سفارش هایتان بکنید. در ماه دوم هم دوباره ۱ میلیون تومان دیگر سفارش دهید. در پایان ماه دوم، ۱ میلیون تومان اولی را از طریق فروش محصولات ماه اول، دوباره بدست آورده اید. در واقع مثل اینکه در پایان هر ماه، حدود ۱ میلیون تومان نقدی در دست دارید (که حاصل از فروش یکی دو ماه قبل است) و ۱ میلیون تومان هم بصورت محصول در کار دارید. اما اینکه در ابتدای کار با ۲۰۰ هزار تومان شروع کنید یا با ۵ میلیون تومان، کاملا بستگی به خودتان، تیم حامی تان و محصولات شرکت تان دارد. اما معمولا پس از چند ماه فعالیت، دست تان خواهد آمد که میزان مناسب سفارش ماهیانه برای شما چقدر است.
کامیاب باشید.

معمولا به شرکت هایی که محصولات شان را از طریق روش فروش مستقیم چندسطحی، می فروشند شرکت های MLM یا بازاریابی شبکه ای یا همان نتورک مارکتینگ (یا بطور خلاصه، نتورک) می گویند. این شرکت ها برای پورسانت دهی به فروشند گان شان از پلن های مختلفی استفاده می کنند که یکی از آنها پلن باینری است. متاسفانه دلیل اصلی سوء تفاهم دوست تان، این است که سیستمهای شبکه ای بطور جدی برای اولین بار در ایران توسط شرکت هرمی گلدکوئست مطرح شد که پلنش باینری بود. البته بعدها سیستم هایی آمدند که از پلن های دیگری استفاده می کردند. به همین دلیل اکثر مردم و (متاسفانه حتی به اصطلاح کارشناسان!!)، تا مدتها کلاً گلدکوئست و باینری و هرمی و کلاهبرداری و نتورک را یکی می دانستند، و البته بعضی هنوز هم بر این باورند!!!
شما می توانید برای آشنایی بیشتر با این مفاهیم و البته تفاوت آنها، به مقالات زیر مراجعه نمایید:
مقاله «بازاریابی شبکه ای و طرح های هرمی»
مقاله «تفاوت بازاریابی چند سطحی، بازاریابی شبکه ای و بازاریابی مستقیم»

حق با شماست. من هم در این باره موارد بسیاری از جمله هشدارهای FTC  را مطالعه کرده ام. اما به قول شما بعضی اوقات و در مواجهه با بعضی شرکتها، تعیین سالم یا ناسالم بودن شان کمی سخت است. مخصوصا تشخیص پیرامیدهای محصول دار، یعنی شرکت هایی که کلی محصول هم دارند اما باز هم فعالیت شان ناسالم و غیر قانونی است. دقت کنید که یک شرکت ناسالم، خودش نمی گوید من پیرامیدی کار می کنم. بلکه ادعا می کند که یک شرکت MLM است. در واقع شاید پلن و قوانین و محصولاتش همگی در ظاهر کاملا درست بنظر برسد. پس مشکل کار کجاست؟ مشکل اینجاست که افراد فعال در آن شبکه (مخصوصا لیدرها) بصورت هرمی فعالیت می کنند! بعبارت ساده تر، یک سازمان قانونی مثل اصناف ایران، کاملا حق دارد برود سراغ شرکتی که خودش مجوزش را صادر کرده و بخاطر نحوه کار افرادش، از آن شکایت کند یا مجوزش را باطل کند مثل کاری که FTC در آمریکا انجام می دهد. یعنی موضوع اصلی، ظاهر شرکت یا محصولاتش نیست بلکه موضوع اصلی نحوه فعالیت آن شرکت و مخصوصا ادعاهایی است که فروشندگانش می کنند. البته یک روش بسیار ساده و فوق العاده کارآمد برای تشخیص اینگونه شرکت ها وجود دارد که با مراجعه به کتاب در جستجوی اهرم برابر از سری کتابهای آموزه های دایرکتور با آن آشنا خواهید شد. این مقاله هم می تواند موضوع را برایتان روشن تر کند:
مقاله «تیم شما به کدام طرف نزدیک تر است؟!»

بازاریابی شبکه ای یا بازاریابی چند سطحی، زیرشاخه ای از فروش مستقیم (direct selling) است. یعنی نوعی فروش به حساب می آید. و تا زمانی که فروشی رخ نداده باشد هیچ پورسانتی هم پرداخت نخواهد شد. یعنی با ورود به بازاریابی شبکه ای در واقع وارد دنیای فروش مستقیم شده اید. پس اینکه بگوییم این کار ربطی به فروش ندارد کلاً از عقل به دور است.

اما فروش در نتورک یا همان بازاریابی شبکه ای با فروش های دیگر دو فرق اساسی دارد:

  1. اینکه در فروش مستقیم (مثل نتورک)، بازاریاب مستقل یا همان توزیع کننده مستقل، کالا را از شرکت می خرد و مال خودش می شود و سپس آن را می فروشد و سود می کند. در حالیکه در سایر شکل های فروش، معمولا بازاریابان و کارشناسان فروش، اقدام به فروش کالاهای شرکت شان می کنند بدون آنکه آن کالاها را اول خودشان بخرند. بعبارتی محصولات شرکت را می فروشند و نه محصولات خودشان را. به همین دلیل، فروشنده های مستقیم، یک جورایی باید بیشتر از فروشنده های دیگر با محصولات ارتباط داشته باشند چون هر چه نباشد محصولات خودشان است. مثلا خیلی مسخره است که فروشنده مستقیم باشید و از محصولاتی که برای خودتان است بدتان بیاید!
  2. اینکه فروشنده های دیگر، برای کسب درآمد عالی باید فروش بالایی انجام دهند در حالیکه در نتورک نیازی به فروش زیاد نیست. چون نتورک قرار است اینطوری کار کند کند افرادی زیادی هر یک مقدار کمی بفروشند تا در نهایت فروش سازمان خیلی زیاد شود. بعبارتی نیازی به مهارت حرفه ای در زمینه فروش ندارید. مگر اینکه خودتان دوست داشته باشید که بیشتر درآمدتان، حاصل کار خودتان باشد که در اینصورت مجبورید برای درآمد خوب، زیاد بفروشید. البته اگر خودتان و افراد گروه تان فروشنده های خوبی باشید که خیلی بهتر است چون در این حالت حتی با گروه کوچک هم پورسانت تان عالی خواهد بود. مثلا شاید پورسانت گروهی تان با مجموعه ۵۰ نفری از فروشنده ها، بسیار بیشتر از فردی باشد که گروهش ۲۰۰ نفر است اما همگی مصرف کننده باشند.

البته بد نیست بدانید که مهارت فروش صرفا محدود به تجارت و کسب و کار نیست بلکه در سرتاسر زندگی به کارتان خواهد آمد. بنظر من هیچ جا بهتر و کم هزینه تر از نتورک نمی توانید این مهارت را بیاموزید. چون اولا این کار داوطلبانه است یعنی سرعت و میزان کارتان را خودتان تعیین می کنید. از طرفی، نه تنها سرپرست فروشی بالای سرتان نیست که مدام شما را با این و آن مقایسه کند یا مسخره کند یا از اخراج بترساند، بلکه از کمک یک گروه حامی نیز بهره مند هستید که از خدایشان هم هست که شما بیشتر و بهتر یاد بگیرید!

اگر می خواهید بیشتر با اهمیت مهارت فروش در زندگی آشنا شوید می توانید فصل پنجم از کتاب پرفروش «دانشکده کسب و کار» نوشته ی رابرت کیوساکی را دانلود کرده و مطالعه کنید.

حدود سال ۱۳۸۵، فکر می کنم برای اولین بار یک سیستم کلاهبرداری موسوم به اینوست با نام تجاری سوئیس کش (Swiss Cash) وارد ایران شد. از آن پس نیز سیستمهای مشابه بسیاری که اکثراً دستپخت برو برچه های داخلی بودند بالا آمد که البته بدرستی در ایران غیرقانونی اعلام شده و افراد فعال در این سیستمها (مخصوصا لیدرهایشان) تحت پیگرد قانونی قرار گرفتند. اما متاسفانه ظاهرا باز هم تحت نامهای جدیدی دوباره سر و کله شان پیدا شده و شروع به کلاهبرداری از هموطنان عزیزمان کرده اند.

در مقاله زیر بطور کامل نحوه فعالیت این سیستم توضیح داده شده است. اگر با نحوه کار آن آشنا شوید خودتان می فهمید که جواب می دهد یا نه و اینکه ربطش به نتورک در چیست.

(مقاله دسیسه ی پانزی کی دست از سر ما بر می دارد؟! )

من اولین بار زمانی به این مشکل برخوردم که به یک خانم، چای لاغری فروختم. بعد از اون تجربه، که مجبور شدم پولشان را پس بدهم، راه حلی برای خودم درست کردم که امیدوارم به درد شما هم بخورد.

وقتی دارید محصولی را به یک مشتری می فروشید که می تواند نزدیکترین فرد به شما باشد، برای اینکه در آینده به مشکل برنخورید و دلخوری پیش نیاید بهتر است اینگونه به او بگویید:

به این دو سناریو دقت کنید و ببینید بنظر شما کدامیک بعداً ممکن است به مشکل بر بخورد:

روش الف– شما: «محمد جان، ببین چی آوردم! یه شامپو که یه بار به سرت بزنی دیگه عمراً سرت شوره نمیزنه!»

محمد: «مطمئنی؟! چون من هر چی استفاده کردم تا حالا جواب نداده ها!»

شما: «نه بابا! خیالت راحت. تو برو استفاده کن بقیش با من!»

روش ب– شما:«محمد جان، داداش منم سرش مثل تو شوره می زد. چند تا شامپو هم قبلا امتحان کرده بود که خیلی جواب نداده بود. اما براش یه شامپویی پیدا کردم که با همون اولین استفاده دیگه شوره نمی زنه. تو هم میتونی امتحان کنی.»

محمد:« مطمئنی؟! چون من هر چی استفاده کردم تا حالا جواب نداده ها!»

شما:«گفتم میتونی امتحانش کنی. واسه داداشم که یه باره جواب داد. تو هم اگه خواستی میتونی امتحانش کنی.»

در روش الف، مسئولیت جواب دادن یا ندادن محصول با شماست که در اینصورت اگر محصول در مورد وی جواب ندهد معمولاً دوست تان از شما دلخور خواهد شد. اما در روش ب، مسئولیت جواب ندادن محصول با محمد است.

واقعیت این است که ما تقریبا همه محصولاتی که بخصوص برای اولین بار می خریم در واقع برای امتحان کردن می خریم. پس چه دلیلی دارد که صرفا بخاطر یک پورسانت مختصر، مسئولیت امتحان کردن وی را شما به دوش بکشید. البته این وظیفه ی شما است که مواردی مثل کیفیت کلی محصول، تاریخ مصرف، روش استفاده، قیمت مناسب، موارد منع مصرف و غیره را بدانید و در پیشنهادات خود آنها را  رعایت کنید.

بازاریابی شبکه ای، یک کسب وکار است. درآمد صاحبان کسب وکار محدودیتی ندارد. یعنی اینگونه نیست که مثل کارمندان و کارگران، هر سال دولت برایشان درآمد و افزایش درآمدشان را تعیین کند. آنها خودشان درآمدشان را تعیین می کنند. درآمد این گروه از افراد از صفر تا میلیاردها تومان متغیر است! بازاریابی شبکه ای هم از این قاعده مستثنا نیست. یعنی اینکه بله درست است یک نفر می تواند در نتورک ایران، ۵۰ میلیون تومان در ماه دربیاورد و حتی بیشتر. اصلا عجیب نیست که فردی که گروهش حدود ۱ میلیارد تومان می فروشد خودش حدود ۳۰ میلیون تومان پورسانت بگیرد. اما یادتان باشد که این نمی تواند دلیلی باشد که شما هم براحتی می توانید به آن سطح برسید.

موضوع، درآمدهای میلیونی نیست. چون در هر کاری درآمدهای میلیونی وجود دارد. موضوع اصلی این است که با درآمدهای میلیونی جوگیر نشوید و سریع وارد یک کار نشوید و فکر نکنید شما هم مثل فرد مورد نظر سریعا به آن درآمد خواهید رسید. نه، اکثرا اینگونه نیست. چون بیشتر افرادی که به درآمدهای آنچنانی رسیده اند الان دارند ثمره ی هزینه ها و فعالیت چند سال گذشته شان را برداشت می کنند.

دوست عزیز، امیدوارم موارد زیر برای تصمیم گیری بهتر درباره این موضوع مهم به کارتان بیاید:

  • اولا اینکه کار داریم تا کار! مثلا بین این دو کار تفاوت بسیاری است: جوانی مجرد، بیست ساله، که به تازگی سربازی اش را تمام کرده و حالا ۳ ماه است که در جایی مشغول کار است و هر جای دیگری هم می تواند مثل آن کار را پیدا کند. حقوق بخور و نمیری می گیرد. از طرفی فردی چهل ساله را در نظر بگیرید با ۱۵ سال سابقه و دو تا بچه ۶ و ۱۰ ساله، حقوق خوبی هم دارد که اجاره خانه و اقساط ماهیانه اش را با آن می پردازد. منظورم این است که قیمت کارهای مختلف با هم متفاوت است.
  • نتورک هم مثل خیلی کسب و کارهای دیگر، بالا و پایین های بسیار دارد و شاید اصلا طبق پیش بینی های شما و بالاسری هایتان پیش نرود. شاید گروه تان بطور کامل ریزش کند. شاید مجوز شرکت تان موقتی یا دائمی باطل شود. شاید شرکت تان ورشکست شود و هزاران شاید دیگر. اگر می خواهید خطر این انتخاب مهم را کمتر کنید می توانید به این پیشنهادها هم فکر کنید: می توانید زمانی که درآمد تان از کار مجموعه تان (و نه از کار شخصی خودتان) به حد نسبتا قابل قبولی مثلا ۵ میلیون تومان در ماه رسید آن وقت کارتان را رها کنید. یا مثلا اگر توانستید خرجی یک سال تان را ذخیره کنید بتوانید جدی تر به رها کردن کارتان فکر کنید. البته بد نیست این را هم بدانید که بسیاری از افرادی که به درآمدهای آنچنانی رسیده اند همگی تمام وقت نتورک کار کردند. اما منظورمان بیشتر این است که بی گدار به آب نزنید.
  • و در انتها، اینکه موفقیت در هیچ کسب و کاری نسخه ی مشخص و ثابتی ندارد. بعضی ها کاملا خودشان را وقف کارشان می کنند و بعضی هم ترجیح می دهند زمان مشخصی را به کارشان بپردازند. فقط خواهشاً جوگیر نشوید و بخاطر حرف دیگران کارتان را رها نکنید چون شما هیچگاه کل داستان واقعی دیگران را نمی دانید پس چرا باید مثل آنها تصمیم گیری کنید!
  • این نکته را هم تاکید می کنم که افراد موفق، صرفنظر از هر روشی که استفاده کرده اند، در یک چیز همگی مشترک بوده اند و آن اینکه مسئولیت انتخاب های شان را خودشان قبول کرده اند. یعنی انتخاب های اشتباه شان را به گردن دیگران از جمله بالاسری هایشان نیانداخته اند!

ببینید دوست عزیز، تفاوت هست بین کار ناسالم و کار غیرقانونی. همینطور بین کار سالم و کار قانونی. برای اینکه بهتر متوجه بشید من همه انواعش رو اینجا میارم:

نتورک قانونی: نتورکی که مجوز فعالیتش را از اصناف دریافت کرده باشد.

نتورک غیرقانونی: نتورکی که مجوزی جهت فعالیتش دریافت نکرده باشد.

فعالیت سالم شبکه ای: به شرکت ربطی ندارد و بیشتر به تیم مربوطه ربط دارد. یک تیم می تواند در یک شرکت قانونی (مجوزدار) یا شرکت غیرقانونی (بدون مجوز) فعالیت سالم انجام دهد.

فعالیت ناسالم شبکه ای: این هم به شرکت ربطی ندارد و بیشتر به تیم مربوطه ربط دارد. یک تیم می تواند در یک شرکت قانونی (مجوزدار) یا شیک شرکت غیرقانونی (بدون مجوز) فعالیت ناسالم یا همان پیرامیدی انجام دهد.

مثلا شرکتهایی مثل بیز و بادران و پنبه ریز و نیوشانیک و تکسو، نتورک های قانونی هستند. اما برای سالم یا ناسالم بودن فعالیت شان باید ببینید تیم هایشان چطور فعالیت می کنند.

یا مثلا شرکتهایی مثل اوریف لیم و فوراورلیوینگ و ژنس، نتورک های غیرقانونی هستند. اما باز هم برای سالم یا ناسالم بودن فعالیت شان باید ببینید تیم هایشان چطور فعالیت می کنند.

البته ذکر این نکته ضروری است که شرکتهای پیرامیدی مثل گلدکوئست یا شرکتهای پانزی مثل یونیک فایننس، کلا غیرقانونی و ناسالم هستند و نیاز به بررسی بیشتری ندارند!

پس من حدس می زنم که شما در یک شرکت غیرقانونی، دارید فعالیت شبکه ای سالم انجام می دهید. هرچند غیرقانونی بودن یک فعالیت خودش به اندازه کافی، ناسالم هست!! اون دوستانتون هم حق داشتند که بترسند. چون به نظر شما، آیا حیف نیست که مثلا شما ۵ سال زحمت بکشید و کلی مجموعه بسازید و به درآمد ۵۰ میلیون تومان در ماه برسید، بعد یکدفعه دولت جلوی فعالیت آن شرکت را بگیرد؟ بنظر من که عاقلانه نیست.

با این اوصاف، اگر باز هم به دنبال اطلاعات بیشتری در مورد فعالیت های سالم و ناسالم هستید شما را به مطالعه این مقاله دعوت می کنم: تیم شما به کدام طرف نزدیکتر است؟!

قبل از هر چیز باید بهتون اطلاع بدم که شما در این مشکل تنها نیستید! بسیاری از افراد وقتی برای اولین بار با فروش یا نتورک، مواجه میشن با همین مشکل روبرو میشن. اول از همه این رو بگم که مهارت فروش رو جدی بگیرید. مهارت فروش یا بطور کلی همان متقاعد کردن آدم ها، یکی از مهمترین مهارتهای دنیای تجارت و همینطور یکی از کارآمدترین مهارتهای زندگی شخصی است. من در این مختصر نمی توانم از اهمیت این مهارت و روش فراگیری اون بیشتر براتون توضیح بدم. اما اینکه برای یادگیری این مهارت حتما به خودتون فرصت بدید. چون مهارت ها را یک شبه و یا با مطالعه یکی دو کتاب یا رفتن سر یکی دو تا دوره آموزشی نمی توان فرا گرفت. برای شروع می توانم این کتابها رو به شما معرفی کنم: دانشکده کسب و کار (مشخصا فصل هفتم مربوط به مهارت فروش) برو به دنبال نه (برای یادگیری مهمترین نگرش در فروش) کلیدهای طلایی (۳ فصل اول، که به معنای واقعی، شما را برای بازی فروش آماده می کند.) و کتابهای تام شرایتر (معروف به بیگ ال) که شما را با نحوه گفتگوهای فروش در نتورک آشنا می کند.