مقالات

اعداد دروغ نمی گویند! (قسمت آخر)

مقاله اعداد دروغ نمی گویند

قسمت آخر

همچنان که درآمدم بیشتر می شد بدهی ۳۶ هزار دلاری کارت های اعتباری ام را هم تصفیه می کردم. منی که همیشه گرفتار پرداخت صورتحساب هایم بودم، خانه ای در پارک جنگلی آریزونا خریدم، اولین خودروی کروکی تشریفاتی ام را خریدم، و از همه مهمتر یک موبایل خریدم!

رؤیاهایم داشت به حقیقت می پیوست. از من خواسته می شد تا در گردهمایی ها سخنرانی کنم. در ملاقات های دسته جمعی از من امضاء می گرفتند. فهمیدنش واقعا سخت بود. چون دقیقاً چند ماه قبلش، ماکارونی و پنیر می خریدم به قیمت بسته ای ۳۳ سنت، تا بتوانم هزینه خورد و خوراکم را پایین نگه دارم!

با جت شخصی رئیس شرکت، در سرتاسر کشور پرواز می کردم و در اقامتگاه های ۵ ستاره سلطنتی اقامت می کردم. بالاخره بیش از آنچه باید خرج می کردم در حساب بانکی ام پول داشتم. همه ی چکهایم پاس شد. حس فوق العاده ای بود. حق با «راس» بود. من باید ۲۰ الی ۳۰ نفر ورودی می گرفتم تا آس هایم را پیدا کنم. و زمانی که پیدایشان کردم درآمدم تبدیل به درآمد غیرفعال (passive income) شد. یعنی فرقی نمی کرد که خودم کار بکنم یا نه!

حق با «راس» بود. من باید ۲۰ الی ۳۰ نفر ورودی می گرفتم تا آس هایم را پیدا کنم.

در ماه پانزدهم کاری ام، به این نتیجه رسیدم که تمام وقت روی کسب و کارم تمرکز کنم، بنابراین از شغلم در شرکت هواپیمایی استعفا دادم. من یک مدیر میانی با کارمندان کمی بودم. وقتی که برنامه ام را با مدیرم در میان گذاشتم او رسماً سلامت عقلی مرا زیر سؤال برد و سعی کرد که من را متقاعد کند که دارم تصمیم اشتباهی می گیرم، اما به او اطمینان دادم که انتخاب درستی کرده ام.

در صنعت هواپیمایی، زمانی که یک مدیر رده بالا، شرکتی را ترک می کند در تابلوهای اعلانات، خروجش را اعلام می کنند. اما من که مدیر رده بالا نبودم بنابراین خروج من در جایی اعلام نشد. با خودم فکر کردم که شوخی بامزه ای می شود اگر آگهی خودم را بسازم. یکی از اگهی های نمونه را برداشتم و آن را اینطوری تغییر دادم: «توجه: مدیر ارشد، آقای جردن آدلر، خودش را بازنشسته می کند تا بدنبال فرصت های دیگری برود.» آگهی را در سرتاسر شرکت نصب کردم. رئیسم طبیعتاً کمی داغ کرد و مجبور شد خودش همه ی آگهی ها را بردارد. با این کار من، حال نکرد. چه کار می خواست بکند؟ مرا اخراج کند؟ در عوض، زمانی که درآمدم به ۲۰ هزار دلار در ماه رسید تصمیم گرفت به من ملحق شود و در کنار ما یک نتورکر تمام وقت شود!

من کسب و کار را در دوره ای ساختم که هنوز اینترنت همه گیر نشده بود. آن موقع حتی یک کامپیوتر هم نداشتم. اکنون ابزار و تکنولوژی هایی داریم که می توانند رشد هر کسب وکاری را تسریع کنند، اما اصول بنا کردن کسب وکار تغییری نکرده است.

اکنون ابزار و تکنولوژی هایی داریم که می توانند رشد هر کسب وکاری

 را تسریع کنند، اما اصول بنا کردن کسب وکار تغییری نکرده است.

من از روی تجربه ام این حرف را می زنم. برای یک کارآفرین جوان و شیفته ی تکنولوژی، راحت است که اصول به اصطلاح قدیمی کسب وکار را دور بریزد و به دنبال الگویی متناسب با رشد سریع و تکنولوژیک امروزی باشد. منظورم را غلط برداشت نکنید. تکنولوژی، مهم است و مسلماً فرایند رشد و مدیریت یک سازمان را ساده تر و مؤثرتر خواهد کرد. اما نظورم این است که اصول ساختن ارتباطات، هنوز تغییری نکرده است.

در ۳ سال اخیر، در یک شرکت نتورکی با محصولات تکنولوژیک، همه ی رکوردهای شبکه سازی را شکسته ام آن هم فقط با استفاده از اصول اولیه ی توسعه ی کسب و کار. در بین بیش از دو هزار توزیع کننده ی فعال، من بالاترین رتبه ی شرکت را بدست آوردم آن هم بدون استفاده از راهبردهای اینترنتی. من از صفر، کسب وکارم را ساختم، یک نفر یک نفر. شخصاً در ۴۵ هفته، ۱۲۲ نفر ورودی گرفتم و در کمتر از ۳ سال یک سازمان ۲۰ هزار نفره ساختم. درآمدم از چند صد دلار در ماه به بیش از ۱۰۰ هزار دلار در ماه رسیده است.

هیچ تبلیغاتی نکردم و سرنخی هم نخریدم (منظور از سرنخ، اسم و شماره تماس مشتریان احتمالی است). بازاریابی انبوه و ایمیلی هم انجام ندادم. و برای اینکه در شرکت جدیدم استارت بزنم کسی به من پیشنهاد مجموعه یا پول کلان نداد. من به این افتخار می کنم که کارم را مثل هر توزیع کننده ی تازه کاری آغاز کردم.

مسلماً بابت اینهمه موفقیت، مدیون خیلی ها هستم. راهبران بزرگی در سازمانم داشته ام. بسیاری از آنها یا تجربه ی بازاریابی شبکه ای نداشتند یا تجربه ی خیلی کمی در این مورد داشتند. اما این را در مورد همه شان می توانم بگویم که آنها انگیزه ی چالش طلبی و مسئولیت پذیری بالایی داشتند. بسیاری از جوان ها را می بینم که با اصول رشد در بازاریابی شبکه ای کلنجار می روند. بنظر من بزرگترین ایرادشان این است که برای رشد دادن کسب وکارشان وابستگی شدیدی به اینترنت و تکنولوژی دارند. بسیاری از آنها کلاً بیخیال اصول ابتدایی رشد می شوند و می خواهند هر طوری شده به کمک سیستمهای اتوماتیک امروزی، به افراد خیلی زیادی دسترسی پیدا کنند. آنها انتظار دارند که تکنولوژی، وظیفه ی آنها را به عهده بگیرد. متاسفانه هیچوقت هم درست نمی فهمند که چگونه یک گروه از آس های وفادار را جذب کنند و آنها را برای بلندمدت حفظ کنند.

نکاتی برای تأمل بیشتر:

  • باید یک برنامه مشخص داشته باشید و برای ۱۸ الی ۲۴ ماه آینده، به آن حسابی بچسبید.
  • شما هم می توانید با صرف زمان ناهاری تان، یک درآمد عالی داشته باشید.
  • معمولاً بخش اصلی درآمدتان ناشی از فعالیت یک یا دو نفر از افراد سازمان تان است.
  • برای یافتن آن یک یا دو نفر، باید حداقل ۲۰ الی ۳۰ نفر را وارد کنید و آموزش دهید.
  • ۶۰ الی ۹۰ درصد از افرادی که کار را به آنها معرفی می کنید احتمالا علاقه ای نشان نمی دهند.
  • تکنولوژی نمی تواند جای اصول ساختن یک کسب وکار موفق را بگیرد.
  • حتی اگر در بدترین وضع مالی به سر می برید، باز هم می توانید با یک برنامه مداوم در طی ۱۸ الی ۲۴ ماه وضعیت مالی تان را بهبود دهید.

معمولاً بخش اصلی درآمدتان ناشی از فعالیت یک یا دو نفر از افراد سازمان تان است.

این مقاله، یکی از فصل های کتاب فوق العادۀ «پول ساحلی» نوشتۀ جُردن آدلِر است. برای اطلاعات بیشتر دربارۀ این کتاب آموزنده می توانید به این لینک مراجعه کنید: کتاب پول ساحلی.

دیدگاهتان را بنویسید