یابندۀ بخشنده (سری انگیزش و تغییر نگرش – ۴)

۷۵٬۰۰۰ تومان

داستانی کوتاه دربارۀ تغییرنگرشی اساسی در کسب‌وکار. گیرنده‌ها به موفقیت‌های معمولی می‌رسند، اما اگر می‌خواهید به موفقیت‌های نجومی برسید باید بخشنده باشید! این کتاب، نگاه شما را به موفقیت و کسب‌وکار برای همیشه تغییر خواهد داد. و خدا را چه دیدی، شاید شما هم با خواندن این داستان، از نتورکر گیرنده تبدیل شُدید به نتورکر بخشنده!

نویسنده

باب برگ , جان دیوید من

مترجم

امیریوسف سهرابی

ویرامترجم

مهدی کریمی اصل

طراح جلد

علی زمانی

ناشر

آرمان پژوهش

تعداد صفحه

160

قطع کتاب

جیبی بزرگ

بیشتر مردم وقتی می‌شنوند راز موفقیت در «بخشش» نهفته است، فقط می‌خندند … هرچند بیشترشان هم به موفقیتی که آرزویش را دارند دست نیافته‌اند!

یابندۀ بخشنده، روایت‌گر داستان مردی جوان و بلندپرواز به‌نام «جو» است که تشنۀ به‏‌‏دست آوردن موفقیت است. جو به معنای واقعی کلمه، یابنده است (یعنی به هرچه می خواهد دست پیدا می کند)، ولی بعضی مواقع فکر می‌کند هرچه بیشتر و سریع‌تر کار می‌کند، بیشتر از اهدافش فاصله می‌گیرد. تا اینکه در یکی از روزهای پایانیِ یک فصلِ فروشِ افتضاح، درحالی که عاجزانه تلاش می‌کند معامله‌ای کلیدی را جوش بدهد، از فردی به نام «پیندار» – مشاوری افسانه‌ای و مرموز که بسیاری از مریدانش وی را با نام رئیس یاد می‌کنند – مشورت می‌خواهد.

طی هفته‌ی بعد، پیندار، جو را با تعدادی از «یابنده‌های بخشنده» آشنا می‌کند: یک صاحب رستوران، مدیر‌عامل، مشاور امور مالی، مشاور املاک و درنهایت یک «رابط» که تمامی آن‌ها را دور هم جمع کرده است. دوستان پیندار، پنج قانون موفقیتِ نجومی را با جو به اشتراک می‌گذارند و به او می‌آموزند که چگونه پذیرای قدرت شگرف نهفته در «بخشش» باشد.

جو به این نکته پی می‌بَرد که با تغییر دادن مرکز توجه خود از «گرفتن» به «بخشیدن» – یعنی با اولویت دادن به منافع دیگران و درنتیجه، افزودن ارزش به زندگی آنان – نتایج غیرمنتظره‌ای حاصل می‌شود.

یابندۀ بخشنده، داستانی دلگرم‌کننده و الهام‌بخش است که با شوخ‌طبعی و ظرافتی خاص، پلی جدید به ضرب‌المثل «از هر دست بدهی، از همان دست هم می‌گیری» وصل می‌کند. خدا را چه دیدی شاید شما هم با خواندن این داستان، از «نتورکر گیرنده» تبدیل شوید به «نتورکر بخشنده»!

دربارۀ پیام آوران‌موج‌نو و دایرکتور

کتابی که در دست دارید...

فصل 1: یابنده

فصل 2: راز

فصل 3: قانون ارزش

فصل 4: شرط

فصل 5: قانون جبران

فصل 6: سرو قهوه

فصل 7: ریچل

فصل 8: قانون تأثیرگذاری

فصل 9: سوزان

فصل 10: قانون اصالت

فصل 11: گاس

فصل 12: قانون پذیرش

فصل 13: چرخه، کامل می شود.

فصل 14: یابندۀ بخشنده

مختصر و کاربردی برای نتورکرها

کتاب های منتشر شده از سری آموزه های دایرکتور

برای اینکه با تغییرنگرش مطرح شده در این کتاب، بهتر آشنا شوید، در این بخش سعی کرده‌ام به مفاهیم مرتبط با آن بپردازم؛ مفاهیمی که در دنیای کسب‌وکار ‏آمریکایی کاملاً جاافتاده است اما برای خوانندۀ ایرانی، کمتر آشناست.

Go-Getter‏ کیست؟

در فضای کسب‌وکار قرن بیستمی آمریکا، همه به‌دنبال موفقیت بودند. ‏همه می‌خواستند بدانند باید چه‌جور آدمی باشند تا بتوانند پله‌های ‏نردبان موفقیت را سریع‌تر بالا بروند. حدود صد سال پیش، یعنی اوایل قرن ‏بیستم میلادی، واژه‌ای پدیدار شد که معرّف آدم‌هایی بود که بهتر از هر ‏کسی می‌توانستند در دنیای وحشی کسب‌وکار آن روزگار، به موفقیت ‏برسند. این واژه، ‏go-getter‏ بود.‏

ظاهراً اولین کسی که باعث شد این واژه در دنیای کسب‌وکار شناخته شود، ‏نویسنده‌ای به نام پیتر کاین بود که در سال 1921 کتابی کوتاه و جذاب ‏با عنوان ‏Go-Getter‏ نوشت. او در این کتاب، داستان فردی را تعریف کرد ‏که علی‌رغم معلولیت و موانع بیشمار، سرانجام توانست با اشتیاق، عزم راسخ، ‏سرسختی و مداومت، به آنچه می‌خواست دست پیدا کند. او این فرد را یک ‏go-getter‏ نامید؛ یعنی اگر می‌خواهید موفق شوید باید مثل یک ‏go-‎getter‏ باشید.‏

آن‌طور که پس از کمی بررسی متوجه شدم ظاهراً در زبان فارسی، و مخصوصاً ‏در زمینۀ کسب‌وکار در ایران، واژه‌ای معادل ‏go-getter‏ که کاملاً معنا را ‏برساند، پیشنهاد نشده است. به همین دلیل و از بین صدها واژۀ پیشنهادی، ‏واژۀ «یابنده» را به‌عنوان معادل این واژه انتخاب کردیم. در ادامه به بعضی ‏از خصوصیات ‏go-getterها یا همان یابنده‌ها اشاره می‌کنم تا با فضای ‏معنایی آن بیشتر آشنا شوید.‏

* go-getterها (یا همان یابنده‌ها) افرادی هستند که دست به کار می‌شوند ‏و کارها را به سرانجام می‌رسانند.‏

* یابنده‌ها علی‌رغم موانع و محدودیت‌ها با اشتیاق، اراده، سرسختی و ‏استمراری که دارند، می‌توانند به اهدافشان دست یابند.‏

* یابنده‌ها پذیرای خطرات و ناشناخته‌ها هستند.‏

* یابنده‌ها چیزی که می‌خواهند را بالاخره به دست می‌آورند. برای آن‌ها ‏‏«خواستن، رسیدن است.»

* یابنده‌ها تا ته خط می‌روند.‏

* وقتی کاری را به یک یابنده می‌سپارید، مطمئنید که انجامش می‌دهد.‏

لیست زیر، صفاتی هستند که همگی از ویژگی‌های یابنده‌ها به حساب می‌‏آیند:‏

مصمم (باعزم، بااراده)- ثابت‌قدم (باثبات)- سرسخت (تسلیم‌ناپذیر، مقاوم، ‏پایدار، استوار)- مُصر (سمج)- سخت‌کوش (پرتلاش، کوشا، کاری، فعال)- ‏پرتوان (توانمند، توانا، پرجنب‌وجوش)- خستگی‌ناپذیر- جنگنده (مبارزه‌‏طلب)- برنده (پیروز، پیروزمند، موفق)- پیش‌برنده ‏

در واقع، آمریکایی‌ها با این‌همه صفاتی که در بالا ذکر شد، باز هم دست به ‏ساختن این واژه زدند. به نظرم، شاید دلیلش این بود که می‌خواستند ‏منظورشان را بدون سوءتفاهم برسانند. و منظورشان این بود:‏

من دنبال کسی هستم که «هرجور شده هدف رو محقق کنه.»‏

یعنی ظاهراً در دنیای «بخور تا خورده نشی» آن دوران، دنبال افرادی بودند که ‏بهانه نیاورند و تعهدِ بلاشرط داشته باشند. الان وقتی کسی می‌گوید من به‌‏دنبال یک ‏go-getter‏ هستم، همه می‌فهمند که منظورش چیست و ‏دنبال چه‌جورآدمی است؛ چیزی که شاید با استفاده از صفات فوق، تا این ‏حد جامع‌ومانع، قابل‌بیان نبود. ما هم به همین دلیل، به‌جای استفاده از ‏صفات فوق، از واژه‌ای استفاده کردیم که برای یک فارسی زبان، معانی ‏زیادی تداعی نکند تا بتوانیم معنایش را خودمان ایجاد کنیم.‏

پس به‌طور خلاصه:‏

اگر میخواهی موفق شوی باید  ‏Go-Getter‏  باشی.‏

اگر میخواهی موفق شوی باید     یابنده      باشی.‏

یعنی شرط موفقیت در قرن بیستم این شد: ‏go-getter‏ بودن (یا همان یابنده ‏بودن).‏

تذکر: البته معنای ‏go-getter‏ صرفاً معرّف موفقیت حرفه‌ای افراد نیست. ‏بلکه در بسیاری از حوزه‌های دیگر هم، به افرادی که اشتیاق شدید دارند و ‏هرجورشده به چیزی که می‌خواهند می‌رسند، ‏go-getter‏ می‌گویند.‏

انواع ‏Go-Getterها

جهان ما، جهانِ دادن و گرفتن است (دادن و ستاندن، داد و ستد). مخصوصاً ‏در هر ارتباطی، ما گرایش به دادن و گرفتن داریم. دادن و گرفتنِ افکار، دادن ‏و گرفتنِ توجه، دادن و گرفتنِ اهمیت، دادن و گرفتنِ تمرکز،  دادن و گرفتنِ ‏زمان، دادن و گرفتنِ انرژی، دادن و گرفتنِ ارزش و... . ‏

آدام گِرَنت، کتابی تحت عنوان ‏Give and Take‏ (ببخش و بگیر) دارد ‏که در سال 2013 یعنی پس از کتاب ‏Go-Giver‏ به بازار آمده است. او ‏نتیجۀ تحقیقاتش را در مورد دستیابی به موفقیت، در این کتاب آورده ‏است که مهم‌ترین بخش آن به‌طور خلاصه از این قرار است:‏

آدم‌ها در ارتباطات‌شان معمولاً به 3 گرایش عمده، تمایل دارند:‏

Takers‏ (گیرندهها): این‌ها افرادی هستند که در ارتباط، فقط به‌دنبال ‏‏«گرفتن» هستند. آن‌ها خودمحوراند و بر خواستۀ خودشان تمرکز دارند.‏

Match-Makers‏ (برابرسازها): این‌ها افرادی هستند که در ارتباط، به‌‏دنبال برابر کردنِ «دادن» و «گرفتن»شان هستند. یعنی می‌خواهند بده‌‏بستان‌شان با طرف مقابل، تراز باشد.‏

Givers (بخشندهها): این‌ها افرادی هستند که در ارتباط، فقط به‌دنبال ‏‏«بخشیدن» هستند (دادن بدون چشمداشت). آن‌ها دیگران-محور هستند و ‏بر خواستۀ دیگران تمرکز دارند.‏

افراد در موقعیت‌های مختلف می‌توانند گیرنده یا بخشنده یا برابرساز ‏باشند. پس بهتر است بگوییم این دسته‌بندی، یک‌جور گرایش را نشان می‌‏دهد و نه یک‌جور دسته‌بندی مطلق. مثلاً شاید یک نفر در فضای کسب‌و‏کار، «گیرنده» باشد اما در بین خانواده‌اش، بیشتر مانند یک «بخشنده» ‏عمل کند و الی‌آخر.‏

نتیجۀ جالب تحقیقش این است: او افراد بسیاری را از ناموفق‌ها تا خیلی‌‏موفق‌ها لیست کرد، بررسی کرد و دریافت که بیشتر ناموفق‌ها در پایین ‏لیست، از دستۀ «بخشنده»ها هستند. اما به نظر شما، چه دسته‌ای بود که ‏بیشترین موفق‌ها جزو آن دسته بودند؟ باز هم «بخشنده»ها! او در کمال ‏تعجب متوجه شد که بسیاری از خیلی‌موفق‌ها هم جزو دستۀ «بخشنده»ها ‏هستند. و دو دستۀ گیرنده‌ها و برابرسازها، در وسط لیست قرار گرفته‌اند. او ‏در کتابش توضیح می‌دهد که چگونه این اتفاق می‌افتد و چه کار باید کرد ‏تا جزو آن بخشنده‌های ناموفق نبود. او حتی توضیح می‌دهد که چرا ‏بخشنده‌ها در مقایسه با گیرنده‌ها، به موفقیت‌های عجیب و خارق‌العاده می‌‏رسند.‏

برگردیم سر قصۀ خودمان. ‏go-getterها هم، مخصوصاً در فضای کسب‌و‏کار، مجبورند بیشترِ خواسته‌ها و اهدافشان را، از طریق ارتباط با دیگران، محقق ‏کنند. و در این ارتباط‌ها همان طور که در بالا اشاره شد می‌توانند یکی از ‏گرایش‌های فوق را داشته باشند. هرچند به‌خوبی می‌شود حدس زد که ‏go-‎getterها به‌طور معمول به کدام دسته گرایش دارند؛ دستۀ «گیرنده»ها.

به این نوع ‏go-getterها می‌گوییم ‏go-getterهای گیرنده یا ‏taker ‎go-getter‏. این افراد، ‏go-getterهایی هستند که آن‌قدر عطشِ رسیدن ‏و دستیابی دارند که دیگران را نمی‌بینند و به خواسته‌ها و نیازهای آن‌ها ‏اهمیتی نمی‌دهند. در نتیجه، هرچیزی و هرکسی را به‌عنوان ابزار و وسیله‌‏ای می‌بینند که باید از آن برای رسیدن به خواستۀ خودشان استفاده کنند. ‏به همین دلیل است که خیلی از مردم، خوششان نمی‌آید که در کنار ‏همچنین آدمی قرار بگیرند. چون می‌دانند با اینکه او آدم موفقی است اما در ‏نهایت، آن‌ها را هم پله‌ای برای نردبان موفقیت خودش خواهد کرد.‏

در فضای کاری قرن بیستم، مخصوصاً در آمریکا، بسیاری از ‏go-getterها ‏در ارتباطاتِ کاریشان خواسته یا ناخواسته، روش ‏taker‏ بودن یعنی گیرنده ‏بودن را در پیش گرفته بودند. و این کتاب قصد دارد این گرایش را عوض ‏کند. یعنی به ‏go-getterها می‌گوید به‌جای ‏taker‏ بودن، بهتر است ‏giver‏ باشند (یعنی به‌جای گیرنده بودن، بخشنده باشند.)‏

پس ما دو نوع ‏go-getter‏ می‌توانیم داشته باشیم:‏

*   taker go-getter‏ یعنی ‏go-getter‏ گیرنده

*   giver go-getter‏ یعنی ‏go-getter‏ بخشنده

پیام اصلی کتاب

قهرمان داستان، یک جوانِ ‏go-getter‏ به نام «جو» است که در کارش ‏درجا می‌زند یعنی انگار به آن اندازه که تلاش می‌کند، به دست نمی آورَد ‏‏(چیزی که قاعدتاً نباید اتفاق می‌افتاده چون ‏go-getterها قرار نیست ‏درجا بزنند، اما به هر حال اتفاق افتاده!) و این گرهی است که این کتاب قرار ‏است باز کند. جو با فردی به نام پیندار آشنا می‌شود که قرار است راهنمای ‏او باشد. پیندار می‌خواهد 5 قانون دستیابی به موفقیتِ نجومی را به قهرمان ‏داستان بیاموزد (تأکید دارد موفقیت نجومی و نه هر موفقیتی. جالب است ‏که بعداً با تحقیقات آدام گرنت هم تأیید شد که موفقیتِ بخشنده‌ها از این ‏نوع است!) این 5 قانون، در واقع یک‌جور بیانیۀ ‏giver‏ بودن (یعنی بخشنده ‏بودن) است. هرچند در این کتاب، این قوانین در فضای کسب‌وکار مطرح ‏می‌شوند، اما می‌توان آن‌ها را به کل زندگی تعمیم داد. در واقع، راهنمای ‏داستان به جو می‌گوید که اگر به‌کمک این 5 قانون، یک ‏giver‏ (یعنی ‏بخشنده) بشوی، ‏go-getterی‌اَت هم به‌مراتب بهتر خواهد شد و دیگر ‏درجا نخواهی زد.‏

در نتیجه کتاب می‌خواهد یک ‏go-getter‏ (یا همان ‏taker go-getter‏) ‏را به یک ‏giver go-getter‏ تبدیل کند.‏

یعنی به‌طور خلاصه:‏

اگر می‌خواهی موفق شوی آن‌هم از نوع خارق‌العاده، علاوه بر اینکه باید ‏go-getter‏ باشی، باید ‏go-getterبخشنده باشی و نه ‏go-‎getterگیرنده. یعنی باید دیگران-محور باشی و نیازها و خواسته‌های ‏دیگران را در اولویت قرار دهی.‏

پس از نظر نویسندگان کتاب، ‏go-getter‏ بودن خوب است اما پیشنهاد ‏می‌دهند به‌جای ‏go-getterگیرنده، باید ‏go-getterبخشنده باشید.‏

کتاب های مرتبط

دیدگاه شما :

نقد و بررسی‌ها

پاک‌کردن فیلترها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “یابندۀ بخشنده (سری انگیزش و تغییر نگرش – ۴)”