من پنیر تو را جابه جا کردم

۴٬۰۰۰ تومان

این کتاب، داستان ماجراجویی سه موش متفاوت است که کتاب «چه کسی پنیر من را جابه‌جا کرد» را خوب خواندند و پیامش را فهمیدند اما نخواستند مثل هزاران موشی که به پیام آن کتاب عمل کردند، برای رسیدن به پنیر، اسیر هزارتو شوند. آن‌ها، البته، پنیر هم می‌خواستند، اما آزادی برایشان ارزش بیشتری داشت و حاضر نبودند برای به دست آوردن پنیر به قواعد هزارتو تن بدهند. بنابراین هرکدام به روش خود به مقابله با قوانین و محدودیت‌های هزارتو برخاستند. بگذارید همین‌جا کمی از ماجرای کتاب را لو بدهیم و بگوییم هر سه موفق شدند اما…

راستی پنیر زندگی ما چیست و به خاطر آن اسیر کدام هزارتو شده‌ایم؟

نویسنده

دیپک مالهاترا

مترجم

روح الله محمودی

ناشر

شکروی

تعداد صفحه

126

قطع کتاب

رقعی

کتاب من پنیر تو را جابجا کردم می‌خواهد به خوانندگان کمک کند تا پیش‌فرض‌هایشان را دربارۀ محدودیت‌هایی که در عالم واقع با آن‌ها مواجه می‌شوند به چالش بکشند. می‌خواهد تشویقشان کند تا فقط رفتار خودشان را تغییر ندهند، بلکه شرایط اطرافشان را نیز عوض کنند. سنت‌های کهنه، هنجارهای اجتماعی، کمبود منابع و انتظارات بیش از اندازۀ دیگران می‌تواند بر انسان‌ها تاثیر بگذارد و کاری کند که آن‌ها توانایی‌شان را برای کنترل سرنوشت خود، دوباره شکل دادن محیطِ خود و غلبه بر محدودیت‌هایی که با آن‌ها مواجه می‌شوند دست‌ِکم بگیرند. یادتان باشد که موفقیت در زمینه‌هایی مثل ارتقای شغلی، کارآفرینی، خلاقیت، حل مساله و توسعۀ کسب‌وکار – و همچنین رشد شخصیتی – در بیشتر مواقع ارتباط نزدیکی دارد با: قدرتِ به چالش کشیدن پیش‌فرض‌ها، دوباره شکل دادن محیط، و بازی کردن با قواعد و قوانینی که با قواعد رایج تفاوت دارند . . .  و مخصوص خود شما هستند.

این کتاب مثل کتاب چه کسی پنیر مرا جابجا کرد داستان موش‌هایی را تعریف می‌کند که در داخل یک هزارتو زندگی می‌کنند. شخصیت‌های اصلی این کتاب سه موش ماجراجو و خاص هستند که اسمشان مکس، زد و بیگ است. ما داستان زندگی آن‌ها و برخوردها و گفت‌وگوهایشان را با هم می‌خوانیم. داستان زندگی آن‌ها به ما یاد می‌دهد که مجبور نیستیم همیشه و همه‌جا به تغییرات تن بدهیم و فقط برای پنیر له‌له بزنیم، بلکه هر کدام از ما این قدرت را دارد که از هزارتو خلاص شود و حتی هزارتو را همان‌طور که دوست دارد از نو بسازد. ما می‌توانیم شرایط و واقعیت‌های اطرافمان را همان‌طور که دوست داریم از نو بسازیم، اما قبل از هر چیز باید این تصور کهنه و کلیشه‌ای را دور بیندازیم که ما فقط موش‌هایی هستیم که داخل هزارتوی یک نفر دیگر زندگی می‌کنند. اغلب آدم‌ها عمیقا گرفتار این تصور غلط هستند. همان‌طور که زِد می‌گوید: «می‌دانی مکس، مشکل این نیست که موش داخل هزارتو زندگی می‌کند، بلکه مشکل این است که هزارتو داخل ذهن موش رخنه کرده.»

این کتاب برای آدم‌ها و سازمان‌هایی نوشته شده که احساس می‌کنند در چنبرۀ شرایط فعلی‌شان گیر افتاده‌اند؛ برای آدم‌هایی نوشته شده که دارند سفت‌وسخت کار می‌کنند و حتی شاید در زندگی و کارشان به موفقیت هم برسند، اما به این در و آن در می‌زنند تا در کاری که می‌کنند معنایی بیابند و از انجام آن احساس رضایت کنند؛ برای آن‌هایی نوشته شده که مشغول انجام دادن کاری هستند و شاید هم آن را خیلی خوب انجام می‌دهند اما این کار آن چیزی نیست که خودشان با جان و دل انتخابش کرده باشند؛ برای آن‌هایی نوشته شده که به نظرشان موفقیت تنها مشروط به تغییر دادن روش‌های قدیمی انجام فلان کار یا بهمان پروژه نیست، بلکه به معنای تجدیدنظر در خود آن کار یا پروژه است؛ و سرانجام برای آن‌هایی نوشته شده که وقتی به باقی‌ماندۀ زندگی‌شان – و کارهایی که می‌توانند و باید در این دوران بکنند – فکر می‌کنند نیاز به انگیزه و منبع الهام دارند. (و اگر شما مطمئن نیستید که آیا به دنبال این کارها در زندگی‌تان هستید یا نه، کافی است کتاب را بخوانید- کتاب کوچکی است!)

پیش‌گفتار

پیش‌گفتار نویسنده

کتاب خوب

مکس

زِد

چرا

حتی چیزی که "غیر ممکن" باشد

بالا

بیگ

بیرون

چه کسی پنیر من را جابه‌جا کرد؟

من پنیر تو را جابه‌جا کردم

دیوارها

هزارتو داخل ذهن موش

موشی متفاوت با بقیۀ موش‌ها

بعضی موش‌ها بزرگ‌اند

پرسش هایی برای بحث

پرسش هایی برای تفکر فردی

پرسش هایی برای بحث در گروه ها و انجمن های کتابخوانی

پرسش هایی برای بحث در داخل سازمان یا گروه کاری شما

یادداشتی برای آموزش‌دهندگان

یادداشتی برای مدیران اداری و مدیران اجرایی

پرسش‌هایی از نویسنده

دربارۀ نویسنده

کتاب های مرتبط

دیدگاه شما :

نقد و بررسی‌ها

پاک‌کردن فیلترها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “من پنیر تو را جابه جا کردم”