راهنمای شروع سریع در بازاریابی شبکه ای (سری آغاز به کار در نتورک – ۱)

۷۵٬۰۰۰ تومان

اگر می‌خواهید خیلی سریع، ورودی جدیدتان را برای کار آماده کنید همین کتاب را به او بدهید. بیگ اَل دقیقاً با همین هدف این کتاب را نوشته است؛ مختصر و کاملاً کاربردی.

نویسنده

تام شرایتر (بیگ اَل) , کیت شرایتر

مترجم

پیام آوران موج نو

ویرامترجم

مهدی کریمی اصل

طراح جلد

علی زمانی

ناشر

آرمان پژوهش

تعداد صفحه

160

قطع کتاب

جیبی بزرگ

آیا امکان دارد اعضای جدیدمان از همان ابتدا، آماده‌به‌کار باشند و سازمان‌سازی را به‌سرعت آغاز کنند؟

بله، فقط به یک شرط! اینکه بدانند «دقیقاً چه بگویند و دقیقاً چه کاری انجام دهند.»

فقط در عرض چند دقیقه، دستورالعمل‌های شروع سریع، می‌تواند به هم‌تیمی جدیدمان کمک کند تا مشتریان مناسبی پیدا کند، خجالت را کنار بگذارد، با آنها ارتباط برقرار کند و از همه مهم‌تر اینکه جواب «نه» نشنود! هم‌تیمی جدیدمان قبلاً هرگز نتورک را تجربه نکرده، بنابراین باید خیلی زمان و انرژی صرف کند تا آماده‌به‌کار شود. اما اینطور نیست! ما می‌توانیم زمان یادگیری وی را به اندازه‌ای کوتاه کنیم که در کمتر از ۲۴ ساعت آینده، دست‌به‌کار شود و حتی نتیجه بگیرد!

برای شروع سریع، او باید بیاموزد که چگونه:

  • بی‌معطلی قرار ملاقات تنظیم کند.
  • جلوی رد شدن و نه شنیدن را بگیرد.
  • جواب‌های کوتاه و مؤثری به اصلی‌ترین ایرادات بدهد.
  • درباره مسائل مشتریان صحبت کند و نه راه‌حل‌های خودش.
  • مناسب‌ترین کلمات را در همان ۱۰ ثانیه ابتدایی گفتگو، بر زبان بیاورد.
  • از دیگران بخواهد افراد مناسبی را به او معرفی کنند که آماده‌به‌کار هستند.
  • فقط به همان ۵ موردی توجه کند که مشتریان بر اساس آنها تصمیم نهایی‌شان را می‌گیرند.
  • ساعت‌ها درگیر پیگیری‌هایش نباشد بلکه فقط در عرض چند دقیقه آنها را به سرانجام برساند.

هم‌تیمی‌های جدیدمان در شروع کار، پر از انرژی و هیجان هستند. ما زمان زیادی نداریم. بیایید این مهارتهای شروع سریع را به آنها بیاموزیم تا بی‌معطلی، کسب‌وکارشان را راه بیاندازند، بلکه از ما هم جلو بزنند!

دربارۀ پیام آوران موج نو

کتابی که در دست دارید...

مقدمه

فصل 1: کم‌گویی بهتر از پرگویی است

فصل 2: کلمات بهتر و کوتاه‌تر

فصل 3: از کلماتِ درست، استفاده کنید

فصل 4: اول تکلیفت را با خودت مشخص کن

فصل 5: ‏«اما نمی‌خواهم فروشنده باشم.»

فصل 6: در مورد صحبت‌کردن با مشتریان، حس‌تان بهتر نشد؟

فصل 7: ‏«خیلی گران است!»‏

فصل 8: ‏«اما پول ندارم که ثبت‌نام کنم!»

فصل 9: ‏«کسی رو ندارم که باهاش صحبت کنم.»

فصل 10: ‏«اول باید با چه کسی تماس بگیرم؟»‏

فصل 11: شش سطح ارتباطی

فصل 12: ‏ششمین سطح ارتباطی، فوق‌العاده است اما...

فصل 13: ‏پیگیری؟ اَه!

فصل 14: هم‌تیمی‌های جدیدمان چه می‌شوند؟

فصل 15: همه‌چیز خیلی سریع اتفاق می‌افتد

فصل 16: باز هم می‌توانیم پیشرفت کنیم؟

سایر کتاب های سری آموزه های دایرکتور

‏1- اول از همه قرار شد تکلیف خودمان را به‌عنوان نتورکر روشن کنیم: ما ‏داریم واقعاً چه پیشنهادی می‌دهیم؟ آیا واقعاً نسبت به این پیشنهاد ‏هیجان‌زده هستیم؟ حس‌مان نسبت به آن خوب است یا بد؟ آیا واقعاً داریم ‏تأثیر مثبتی روی زندگی مشتریان‌مان می‌گذاریم؟ اگر با تردید و دودلی به ‏این پرسش‌ها پاسخ بدهیم پس نمی‌توانیم به مشتریان نزدیک شویم چون ‏نتیجه‌ای جز شکست در انتظارمان نیست.‏

بیگ ال پیشنهاد می‌دهد که می‌توانیم با این گفتگوی درونی، تأثیر خوبی ‏روی افکار منفی‌مان بگذاریم. یعنی روش «پیشنهاد یک گزینۀ بیشتر»:‏

‏«چیزی نفروش. فقط و فقط یک گزینۀ بیشتر به مشتریانت پیشنهاد بده ‏تا در زندگی‌شان انتخاب‌های بیشتری داشته باشند. آنها می‌توانند امروز، ‏فردا یا هر زمانی که دلشان خواست گزینۀ پیشنهادی را انتخاب کنند. ‏شاید هم هرگز انتخاب نکنند. اما شکی در این نیست که آنها عاشق این ‏هستند که گزینه‌های بیشتری در زندگی‌شان داشته باشند.»‏

‏2- اگر می‌خواهیم کسب‌و‌کارمان رشدی سریع داشته باشد و پرطرفدار شود، ‏باید طبق برنامه زیر عمل کنیم:‏

‏1. با مردم حرف بزنیم . . . اما پرگویی نکنیم.‏

‏2. کلمات‌مان را طوری انتخاب کنیم که اثربخش باشند. کلمات محدود و ‏اثربخش. زنجیره‌ای از کلمات که با مهارت کنار یکدیگر چیده شده باشند.‏

‏3- فرمول پاسخ‌گویی به ایرادات:‏

گام اول: موافقت با مشتری.‏

گام دوم: گفتن حقایقی که او هم قبول دارد.‏

مثلا:‏

پاسخ به ایراد «گران است.»:‏

‏«بله، گران است. شرکت ما دوست داشت محصول ارزان‌تری تولید کنه؛ اما ‏به این نتیجه رسید که محصول ارزان، کارایی لازم رو نداره. و خب چون ‏دوست نداره کلاه کسی رو برداره پس این کار رو نکرد!»‏

پاسخ به ایراد «پول ندارم»:‏

‏«خب معلومه که پولش رو نداری، اما دقیقاً به همین دلیله که دارم باهات ‏حرف می‌زنم. تو که نمی‌خوای تا آخر عمرت اینجوری با بی‌پولی سر کنی. ‏پس، بهتره الان بشینیم و ببینیم چطور می‌تونیم همکاری‌مون رو شروع ‏کنیم.»‏

پاسخ به ایراد «وقت ندارم»:‏

‏«خب معلومه که وقتش رو نداری، اما دقیقاً به همین دلیله که دارم باهات ‏حرف می‌زنم. تو که نمی‌خوای تا آخر عمرت اینجوری سر کنی، یعنی وقتی ‏برای خودت و خانواده‌ت نداشته باشی. پس، بهتره الان بشینیم و ببینیم ‏چطور می‌تونیم همکاری‌مون رو شروع کنیم، تا تو هم بتونی وقت بیشتری ‏برای خودت و خانواده‌ت پیدا کنی.»‏

پاسخ به ایراد «من که کسی رو نمی‌شناسم.»:‏

‏«خب معلومه کسی رو نمی‌شناسی، اما دقیقاً به همین دلیله که دارم باهات ‏حرف می‌زنم. تو که نمی‌خوای تا آخر عمرت اینجوری بدون دوست و رفیق ‏سر کنی، نه دوستی نه آشنایی. پس، بیا همین الان بشینیم و شما رو تو ‏دوره آموزشی شرکت ثبت‌نام کنیم، جایی که بالاخره یاد می‌گیری که چطور ‏با آدم‌های جدید آشنا بشی و کسب‌وکارت رو بسازی.»‏

‏4- فرمول«دعوت شخص ثالث»: بهترین روش برای اینکه:‏

الف- طرف مقابل را تحت فشار نگذاریم و

ب- مناسب‌ترین مشتریان را گلچین کنیم.‏

‏«دنبال کسانی هستم که <این مشکل را دارند> و میخواهند حلش ‏کنند.»

‏5- حالا که یاد گرفتیم چه بگوییم، با چه کسانی اول از همه تماس بگیریم:‏

مشتری شماره 1: بهترین دوست‌مان

مشتری شماره 2: افرادی که احساساتی مشابه ما دارند.‏

مشتری شماره 3 به بعد: تمام افرادی که می‌شناسیم.‏

‏6- برای انتقال بهتر پیام‌مان، همیشه باید بالاترین سطح ارتباطی ممکن را ‏انتخاب کنیم.‏

در ارتباطات یک‌طرفه و سطح پایین، ما صرفاً چیزی به مشتری می‌گوییم یا ‏نشان می‌دهیم. یعنی گفتگویی در کار نیست:‏

‏* اولین سطح ارتباطی: پیام ساده.‏

‏* دومین سطح ارتباطی: وب‌سایت، ویدئو یا بروشور.‏

اما در ارتباطات دوطرفه، هم می‌گوییم و هم می‌شنویم یعنی گفتگو. این نوع ‏ارتباطات، بسیار اثربخش‌تر هستند:‏

‏* سومین سطح ارتباطی: تماس تلفنی.‏

‏* چهارمین سطح ارتباطی: تماس ویدئویی.‏

‏* پنجمین سطح ارتباطی: ملاقات حضوری.‏

‏* ششمین سطح ارتباطی: ملاقات حضوری ... هنگام صرف غذا.‏

هشدار: هیچ‌گاه مشتری را از یک ارتباط سطح بالا به یک ارتباط سطح پایین ‏سوق ندهید! هدف ما بالا رفتن از نردبان سطوح ارتباطی است و نه پایین ‏آمدن از آن!‏

‏7- استفاده از یک فرمول سادۀ 3 قسمتی برای غلبه بر هیولای پیگیری!

‏قسمت اول: «می‌دونم علاقه‌ای به پیشنهادم ندارید.»‏

قسمت دوم: «می‌تونم یه خواهشی از شما داشته باشم؟»‏

قسمت سوم: مزایایمان را به آنها یادآوری کنیم.‏

برای مثال: «می‌دونم به کسب‌و‌کارم علاقه چندانی نداری. اما می‌تونم یه ‏خواهشی ازت داشته باشم؟ اگه بین دوستانت کسی رو می‌شناسی که ‏متنفره از اینکه هر روز سر کار بره و ترجیح می‌ده تو خونه کار کنه، منو ‏میتونی بهش معرفی کنی، لطفاً؟»‏

‏8- آشنایی با فرایند تصمیم‌گیری مشتری و 5 پرسش آغازگر وی.‏

و در نهایت، کلید طلایی این کتاب:‏

آماتورها فکر می‌کنند تصمیم نهایی بعد از پرزنت گرفته می‌شود.‏
حرفه‌ای‌ها می‌دانند که تصمیم نهایی قبل از پرزنت گرفته می‌شود.‏

به نظر من اگر همین عبارت بالا را درک کنیم نتورک‌مان واقعاً ‏خیلی تفاوت خواهد کرد. درک و اجرای این عبارت، روی کل کارمان تأثیر ‏شگرفی دارد. نحوۀ دعوت‌مان، محتوای پرزنت‌مان، مدت زمان پرزنت‌مان، ‏مکان برگزاری پرزنت‌مان، همه و همه تغییر خواهد کرد. چون با درک این ‏جمله، در واقع قبول کرده‌ایم که مشتری‌ها قرار نیست به شرکت و پلن و ‏محصولات، بله بگویند، بلکه آنها به خود ما بله می‌گویند.‏

کتاب های مرتبط

دیدگاه شما :

نقد و بررسی‌ها

پاک‌کردن فیلترها
  1. user-1695290518

    کتاب محشره

  2. user-1695290518

    عالی

دیدگاه خود را بنویسید