مقالات

اگر بازاریابی شبکه ای هیجان انگیز است پس چرا من بی حال و افسرده ام؟!

اگر نتورک هیجان انگیز است پس چرا من بی حال و افسرده ام؟

نتورکر برای اینکه در کارش موفق شود باید هیجان داشته باشد و روحیه اش را همواره حفظ کند چون در غیر اینصورت کسی به کسب و کار وی نخواهد پیوست. اما این وسط مانعی وجود دارد. بنظر شما چگونه می تواند سرحال و قبراق باشد در حالیکه هر روز اتفاقات ناگواری بر سرش می آید؟! اتفاقاتی نظیر اینها: جواب تلفنش را نمی دهند، دعوتش را رد می کنند، دعوتش را می پذیرند اما قالش می گذارند، و از همه بدتر همکارانش هر روز مثل برگ خزان می ریزند بدون اینکه کوچکترین اثری از خود بجای بگذارند. چگونه با این اتفاقات، یک نتورکر می تواند روحیه اش را حفظ کند؟ مارک یارنل معتقد است که می شود. و تنها راهش هم طرز فکر نتورکر است. او باید در مورد این «بظاهر» موانع، جور دیگری فکر کند! بیایید با هم ببینیم.

دلایل افسردگی و دلسردی نتورکر

وقتی که دوستان نزدیک شما پیشنهاد دعوت به منزل تان را برای معارفه کار، رد می کنند یا حتی بدتر، دعوت تان را می پذیرند اما شما را قال می گذارند، طبیعی است کمی افسرده و سرخورده شوید. یا هر وقت یکی از  بچه های مجموعه تان یکدفعه بی خبر غیبش بزند، شرکتش را عوض کند، یا کلا بیخیال نتورک شود، باز هم حسابی داغون می شوید. هر چقدر بیشتر بر اینگونه اتفاقات تمرکز کنیم و این افکار را رها نکنیم بیشتر افسرده و دلسرد می شویم. تازه همه ی اینها در حالی است که همه ی ما خبر داریم که بالاخره «ریزش» اتفاق می افتد. عامل «ریزش»، واقعیتی بنیادی در MLM است و هیچ استثنایی هم وجود ندارد، و در طول مدتی که شما در گرماگرم ساختن سازمان تان هستید می تواند تا بیش از ۷۵ درصد از سازمان تان را از بین ببرد.

ریزش، یک واقعیت انکار ناشدنی و بنیادی در صنعت بازاریابی شبکه ای است.
آیا فکری برای جبران آن و حفظ روحیه تان کرده اید؟

پاسخ در طرز فکر است!

آقای ران ویگینز پس از سالها تجربه و موفقیت در بازاریابی شبکه ای، درباره «ریزش»، نگرش خاصی را در خودش پرورش داده است. او معتقد است:

«فردی که این کسب و کار را جدی نگرفته است هر چقدر زودتر بیخیال شود بهتر است چون من هم زودتر می فهمم که زمانم را برای آنها تلف نکنم. …»

حق با اوست. اشتباه است که به «ریزش»، بیش از حد توجه کنیم، باید در عوض بر «نتایج مثبت» تمرکز کنیم. هر چه افراد فعال بیشتری در سازمان مان داشته باشیم موفقتر خواهیم بود. (یعنی بجای اینکه بخواهیم مثلا جلوی ریزش ها بگیریم بهتر است به دنبال این باشیم که افراد فعال بیشتری در سازمان مان داشته باشیم.)

یک سازمان متعادل و سالم، متشکل است از تعداد بسیار زیادی خریداران عمده (با تخفیف)، تعداد زیادی توزیع کننده ی خرده فروش، تعدادی سازمان ساز پاره وقت و در نهایت تعداد کمی مشتاقان پرهیجان تمام وقت و عاشق عضوگیری. بنابراین ران ویگینز اینطور نتیجه گیری می کند: «فقط با لیدرها (همان آس ها) کار کنید. و هر چه لازم است انجام دهید تا نگرش تان را حفظ کنید. در این کار برای اینکه جواب بگیرید باید متمرکز باشید.»

فقط با لیدرها کار کنید!

مهم نیست کدام یک از این اتفاقات سرتان می آید: مشتری یابی می کنید و کلی جواب منفی می شنوید، یا  قرار ملاقات تنظیم می کنید و آنها شما را قال می گذارند، یا مدام عضوگیری می کنید و با چشمهای خودتان شاهدید که چطور اعضای جدیدتان حتی قبل از اولین جلسه آموزشی شان، مثل برگ خزان ریزش می کنند- در هر صورت، یادتان باشد تمام این اتفاقات، اجتناب ناپذیر هستند. یعنی تقصیر شما و کسب و کارتان نیست. در این مورد، شما مثل پیش خدمتی هستید که در یک کافی شاپ به مردم قهوه تعارف می کند. بعضی از افراد می خواهند و تشکر می کنند و بعضی هم تمایل ندارند و تعارفش را رد می کنند. شما فقط با این کار دارید غربال می کنید تا به فردی برسید که زمانش فرا رسیده است. (یعنی تنها راه یافتن فرد مناسب، غربال کردن است و بس.(همان «بُر زدن کارتها تا یافتن آس ها». یادتان هست؟)

احساس ناامیدی می کنید، چون آنها سر جلسات حاضر نمی شوند، یا کار را رها می کنند.
فقط یک راه برای درمانش سراغ دارم: انرژ ی تان را بر جذب افراد جدید و کار با آنها متمرکز کنید.

افسردگی و سرخوردگی، حاصل ریزش ها و جواب های منفی نیست! بلکه نتیجه ی این است که به این اتفاقات، توجه کنیم و اشتباهاً آنها را شخصی برداشت کنیم. یاد بگیرید که نگرشی مثل ران ویگینز در خودتان پرورش بدهید: «خُب که اینطور! امروز ۹ نفر قبول نکردند. پس حسابی به اونیکه قراره قبول کنه نزدیک شدم!» یا «خدا رو شکر، «جان» کار رو رها کرد قبل از اینکه وقت بیشتری براش تلف کنم.»

ریزش اتفاق می افتد. مردم شور و اشتیاق اولیه شان را از دست می دهند. بعضی ها هم آموزش پذیر نیستند. پس به حرکت تان ادامه دهید و با افراد جدیدی که از راه می رسند کار کنید. و اگر هم افراد مشتاق جدید برایتان باقی نمانده است خب بروید و چندتایی پیدا کنید. هیچوقت زمان زیادی را صرف بالا کشیدن افرادی نکنید که نمی خواهند در این کسب و کار باشند، چون این کار صرفا خودتان را به پایین می کشد، و هر چقدر پایین تر بروید بیشتر احتمال دارد که شما هم خوراک «افسردگی» بشوید. در عوض، دنبال افراد جدیدی باشید که هیجان زده و علاقمند هستند و می خواهند یاد بگیرند. مسلما این کار، خیلی انرژی بخش تر است.

بازاریابی شبکه ای، فردی مشتاق و سرحال می طلبد که بتواند افرادی را جذب کند
که آنها هم به نوبه ی خود در جستجوی سرزندگی و شادابی شان باشند.

ضمیمه: (از مهدی کریمی اصل)

اول اینکه، واقعیتی که بر یک توزیع کننده و یک لیدر اتفاق می افتد کاملا یکسان است. تفاوت، در نوع نگاه آنها به اتفاقات است. لیدر یاد می گیرد که چگونه به اتفاقات ناگوار بی توجه باشد، چگونه زمان و توجه و انرژی اش را بر مهم ترین چیزها متمرکز کند و چگونه آنجایی که لازم است صبر کند و منتظر باشد. از کنار چه موضوعی با بی خیالی بگذرد و در عوض، برای چه چیزی تا پای جان بجنگد.

دوم اینکه، با اینکه می دانیم «ریزش» آنهم در اندازه ی وسیع، حتمی است و از طرفی این را هم می دانیم که این ریزش ها می تواند به شدت ما را سرخورده و نا امید کند، پس چرا بدنبال راه چاره ای برای آن نیستیم؟! همانطور که در مقالات قبلی دیدیم راه حل اصلی آن، «عضوگیری مداوم» است. همان چیزی که متاسفانه هنوز در بسیاری از نتورکهای ایرانی جا نیفتاده است. فرهنگی که قاعدتا انتظار می رود از لیدرها شروع شود. تا دیر نشده باید برای آن فکری بکنید.

انرژی تان را صرف ورودی کردن افرادی نکنید که مقاومت می کنند،
صرفا پیش بروید و به فکر نفر بعدی باشید.

 

یک نظر در “اگر بازاریابی شبکه ای هیجان انگیز است پس چرا من بی حال و افسرده ام؟!

  1. مریم بیضایی گفت:

    واقعا از این مطلب پر بار سپاسگزارم برای من و امثال من که تازه وارد نتورک شدم مثل چراغی هست که جلوی دیدمون رو روشن میکنه واقعا عالیه 🙏🙏🙏🙏🙏🙏

دیدگاهتان را بنویسید