مقالات

اشباع در بازاریابی شبکه ای، افسانه نیست! (قسمت دوم)

اشباع در نتورک

با توجه به دسته بندی فعالیت ها که در ابتدای قسمت اول این مقاله ارائه شد، بلایی که اشباع بر سر شبکه تان می آورد کاملاً به این بستگی دارد که شبیه کدام یک از این ۳ دسته فعالیت می کنید. قاعدتاً راه حل متفاوتی هم باید در پیش بگیرید.

اثرات اشباع بر مجموعه ها و راه حل آن

دسته اول: پیرامیدکارهایی که در پیرامید یا پیرامید محصولدار فعالیت می کنند.

اثر اشباع بر شبکه ی این افراد:

کلاً پیرامیدها وقتی در یک منطقه اشباع می شوند فرو می ریزند یعنی اکثر افراد آنها دیگرهیچ پورسانتی نخواهند داشت و عموماً شکست خورده به حساب آمده و در نتیجه شبکه شان خود بخود از هم می پاشد. رؤسای شرکت و سرشاخه ها و لیدرهای پردرآمد هم از ترس شکایت ها فراری می شوند تا آبها از آسیاب بیفتد و دوباره با یک طرح کلاهبرداری دیگر به جان مردم بیفتند. افرادی هم که دست شان به جایی بند نیست راه می افتند و به هر کسی که از راه می رسد می گویند «نتورک بده!!» (بجای اینکه بگویند «پیرامید بده!»)

راه حلی که خودشان به کار می بندند:

این است که به اصطلاح، دست شان را به مناطق دیگر می برند تا آنجا دوباره شروع به عضوگیری کنند. برایشان هم مهم نیست که شبکه ای که در مناطق اشباع شده ساخته اند چه بلایی سرش بیاید.

راه حل پیشنهادی:

لطفا از این پیرامیدها و پیرامیدکاری دست بردارید. کلاهبرداری و خیانت است. شرم آور است.

دسته دوم: پیرامیدکارهایی که در شرکت های بازاریابی شبکه ای سالم فعالیت می کنند.

اثر اشباع بر شبکه ی این افراد:

متأسفانه با اینکه این افراد در شرکت های سالم فعالیت می کنند اما بخاطر پیرامیدکاری، شبکه ی این افراد هم وقتی در یک منطقه اشباع می شود، کاملاً فرو می ریزد یعنی اکثر افراد آنها دیگرهیچ پورسانتی نخواهند داشت و در نتیجه شبکه شان هم خود بخود از هم می پاشد. البته در این حالت، چون خود شرکت، سالم است شاید بسیاری از لیدرهای دیگر سالم کار کرده و تیم های شان به حیات خود ادامه دهد. هر چند در اینجا هم افرادی که بخاطر پیرامیدکاری لیدرشان، پورسانتی ندارند و شبکه شان از بین رفته، باز راه می افتند و به هر کسی که از راه می رسد می گویند «نتورک بده!!» (که البته خیلی هم بیراه نگفته اند چون در یک شرکت سالم نتورک مشغول به کار بوده اند!)

راه حلی که خودشان به کار می بندند:

این است که اینها هم، دست شان را به مناطق دیگر می برند تا آنجا دوباره شروع به عضوگیری کنند. متأسفانه این لیدرها (حداقل در ایران)، چون عموماً یا از بازماندگان سیستم پیرامیدی معروف یعنی گلدکوئست بوده اند یا توسط لیدرهای آن آموزش دیده اند، به همین دلیل برداشت شان از بازاریابی شبکه ای، بیشتر پیرامیدی است و در نتیجه راه حل هایشان هم شبیه پیرامیدی ها است.

راه حل پیشنهادی:

لطفا دست از سر کچل گلدکوئست بردارید! گلدکوئست یک سیستم پیرامید محصولدار بود. تمام شد. شما حالا در شرکت های بازاریابی شبکه ای فعالیت می کنید. لطفا پیرامیدکاری را کنار بگذارید. اگر هم می خواهید اشباع، کل سازمان تان را از هم نپاشد باید تمرکز تیم تان را ابتدا به سمت مصرف صادقانه ی محصولات و سپس کم کم به سمت فروش محصولات ببرید.

تا زمانی که پیرامیدکاری، روش غالب فعالیت شبکه ای در ایران است،

ایرانیها از مزایای حقیقی بازاریابی شبکه ای بهره ای نخواهند برد!

دسته سوم: نتورکرهایی که در شرکت های بازاریابی شبکه ای سالم فعالیت می کنند.

اثر اشباع بر شبکه ی این افراد:

تنها اثر اشباع بر شبکه ی این افراد این است که عضوگیری گروه شان کند یا قطع می شود. اما چون شبکه شان شبکه فروش است، پورسانت شان سر جایش است. کار مهمی که باید بکنند این است که به کمک شرکت شان، شبکه شان را نه تنها حفظ کنند بلکه فروش شان را افزایش بدهند تا با اینکه عضوگیری قطع شده اما پورسانت ها بیشتر شود. البته ناگفته نماند که در اینجا هم افرادی پیدا می شوند که (بخاطر هزاران دلیلی که دیگر مهم نیست!) به هر کسی از راه می رسد می گویند «نتورک بده!!» (بعضی ها از همه بجز خودشان انتظار بالایی دارند! اینطور نیست؟!)

راه حلی که خودشان به کار می بندند:

اشباع باعث کاهش آنچنانی پورسانت این افراد نمی شود با این وجود اینها هم با اینکه پورسانت شان سر جایش است و خیلی نگران آن نیستند اما معمولا به مناطق جدید می روند تا شانس خود را در آنجا هم امتحان کنند و در واقع شبکه ی فروش شان را گسترش می دهند.

راه حل پیشنهادی:

راه حل خودشان خوب است. اما بنظرم اگر بتوانند بجای رشد سریع، رشد ارگانیک را انتخاب کنند بهتر است. همچنین شرکت شان را وادار کنند که بجای پروموشن های عضوگیری بر پروموشن های مصرف و فروش تمرکز کنند.

(برای اطلاعات بیشتر به مقاله «رشد ارگانیک یا رشد سریع؟» مراجعه نمایید.)

محک اشباع

اشباع، محک خوبی است برای اینکه ارزش سازمان های مختلف معلوم شود. تا قبل از اشباع، همه برای لیدرهایی که بیشترین سرعت را دارند کف می زنیم و هورا می کشیم. اما در نهایت، این اشباع است که ارزش سازمان آن لیدرهای به اصطلاح پیشرو را روشن می کند. پس از اشباع،  تفاوت لیدری که خون دل خورده و سازمان محصول فروش (سازمان فروش) ساخته و لیدری که او هم خون دل خورده اما سازمان فرصت فروش (سازمان عضوگیری) ساخته، مشخص می شود. دیگر پیش بینی اش برای شما سخت نیست! سازمان فرصت فروش از هم می پاشد چون دیگر فرصتی در کار نیست که بخواهد بفروشد! اما سازمان محصول فروش، همچنان به کارش ادامه می دهد بلکه سودش بیشتر هم می شود. چون اولاً سازمان های رقیب ریزش کرده اند، ثانیاً فروش راحت تر شده چون شرکت، معروفتر شده و سبد محصولات و پروموشن های فروش، متنوع تر و با کیفیت تر می شوند.

در نهایت، این اشباع است که ارزش سازمان لیدرهای به اصطلاح پیشرو را روشن می کند. هر سازمانی که بهتر در برابر اشباع مقاومت کند حکایت از لیدری کارآزموده دارد.

ختم کلام

شما کدام را می پسندید؟ بنظر شما الان بیشتر شرکت ها و لیدرهای ایرانی به کدام یک از این دو لیدر، پر و بال می دهند: لیدری که می فروشد یا لیدری که ورودی می گیرد؟

آیا اصلاً ارزشش دارد که این همه زحمت بکشیم و یک شبکه بسازیم، بعدش قرار باشد که همه اش فرو بریزد؟ ظاهراً برای بعضی ها ارزشش را دارد. آنهایی که بازاریابی شبکه ای را با پیرامیدها شناخته اند و نمی خواهند جور دیگری راجع به آن فکر کنند.

5 نظر در “اشباع در بازاریابی شبکه ای، افسانه نیست! (قسمت دوم)

  1. مجید گفت:

    فوق العاده طبق معمول . جناب کریمی محکی وجود داره که تعیین کنه یک بازاریاب یا بازارساز چقدر ( چند درصد ) محصول رو مناسبه بفروشه و چقدر خودش مصرف کنه و چقدر ( چند درصد زمانی ) تمرکزش رو فروش و آموزش فروش باشه و چقدر رو شبکه سازی کار کنه ؟ نقطه عطف این ها کجاست ؟

    1. مهدی کریمی اصل گفت:

      ممنون مجید خان که انرژی میدی.
      به نظر من، نقطه ی بهینه بین فروش و شبکه سازی به این بستگی داره که فرد مورد نظر چی میخواد.
      اگر فردی درآمد پایین تر از دو، سه میلیون تومان در ماه بخواد می تونه به سادگی فقط با فروش شخصی و یا نهایتا یه سازمان فروش کوچیک بهش برسه. یعنی همه زمانش رو بهتره بذاره روی فروش. (البته با این فرض که محصولات شرکت، مناسب باشن)
      اما اگر درآمدهای بالاتر بخواد باید شبکه سازی کنه یعنی سازمان فروش بزرگتری بسازه. برای این کار هم نیازی نداره فروش بالایی داشته باشه. به نظر من همین که حدود ۲۰ تا مشتری ثابت داشته باشه براش کفایت میکنه. یعنی اول کار، توی چند ماه اول، اگر همین حدود مشتری ثابت برای خودش جور کنه دیگه نیازی نیست مدام وقت بذاره روی فروش. کمی هم زمان بذاره روی اینکه به افرادش یاد بده که اونها هم چجوری همین حدود مشتری ثابت پیدا کنند، که این هم نباید زمان زیادی رو ازش بگیره. اما باید بیشتر زمانش رو شبکه سازی بذاره یعنی اینکه مدام ارتباط سازی کنه، مدام افرادی رو پیدا کنه که بهشون محصول و فرصت رو معرفی کنه و مدام سازمانش رو بزرگتر کنه.
      چون واقعیت اینه که قرار نیست یه نتورکر با فروش شخصی خودش به درآمدهای بالا برسه (چون نمی رسه!) بلکه قراره که افراد زیادی هر کدام مقدار کمی بفروشند که فروش زیادی شکل بگیره. و برای این فروش های کوچک قرار نیست کلی کلاس و آموزش فروشندگی داشته باشیم.
      برای میزان مصرف شخصی هم باید گفت که حداقل از محصولاتی که میخواد روی فروششون کار کنه اونقدر مصرف کنه که یه داستان شخصی برای فروشش داشته باشه. چون همونطور که میدونی توی نتورک، بهترین راه برای فروش یه محصول اینه که داستان شخصی مصرف خودت یا یکی از نزدیکانت رو برای مشتری تعریف کنی. پس حداقل باید یک سری محصولات رو خودش یا خانواده اش مصرف کنند تا چند تا داستان شخصی داشته باشه.

  2. گروه آموزشی آنلاین ام ال ام گفت:

    با سلام.
    بدون هر گونه اغراقی عرض میکنم این مطلب تون بسیار عالی بود. بیان دغدغه های پیش رو که در حال حاضر به واقعیت تبدیل شده و ارائه راهکارهایی جهت حل این چالش ها را به شخصه در اینترنت مشاهده نکرده ام.
    از شما با تمام وجود سپاسگذارم که مطالب مفیدی رو در اختیار افراد فعال در حوزه ی بازاریابی شبکه ای قرار میدهید.
    موفق باشید.

  3. مسعود برزگری گفت:

    سلام خدمت آقا مهدی گل.ممنون بابت مطالب و دیدباز شما.از همون اول که شروع به خواندن مطالب کردم گفتم دم نویسندش گرم.تو آسمونها بودین ما رو زمین دنبالتون میگشتیم.آقا اگه قراره باشه این مطالب کتاب بشن اولین خریدار و اولین معرفی کننده کتابتون خودم میشم ، اصلا تبلیغاتشم پا من.منتظر پاسخ شما هر روز سر میزنم.روز خوش

    1. مهدی کریمی اصل گفت:

      سلام مسعود جان
      ممنون از شما و نظرات محبت آمیزتون. خوشحالم که این مطالب به درد شما خورده.
      انشاالله روزی هم برسه که بتونیم اینها را کتاب کنیم. و حتما هم سراغ شما میام.

دیدگاهتان را بنویسید